أربعینات

چهل حدیث های کوتاه با موضوع های متفاوت

أربعینات

چهل حدیث های کوتاه با موضوع های متفاوت

أربعینات

ما قصد داریم شما را با روایاتی از متون دینی واسلامی آشنا کنیم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

چهل حدیث اخلاقی از اصول کافی

شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۸، ۰۵:۰۲ ب.ظ

مباحث اخلاقی در کتاب ارزشمند اصول کافی به صورت وسیع و گسترده مطرح شده، تا آن جا که مرحوم کلینی حدود 400 صفحه دراین باره بحث کرده، و روایات مربوط به آن را به شکل زیبا وخوبی جمع آوری کرده است.

چقدر بجا و شایسته است که این کتاب شریف، که از مهم ترین منابع حدیثی و جزء کتب اربعه(1) محسوب می شود، به عنوان کتاب درسی برگزیده شود. تا طلّاب عزیز و روحانیون گرامی و عموم دانش پژوهان دینی از چشمه سار احادیث حضرات معصومین علیهم السلام روح وجانشان را سیراب کرده وآن را در سفرهای تبلیغی وسخنرانی های دینی ومانند آن به مردم مؤمن و متدیّن نیز برسانند.

استاد معظّم، حضرت آیت الله مکارم شیرازی (مدّظله) که همواره نیاز مخاطبین را در نظر دارد، روایات مذکور را درجلسات


1- سه کتاب دیگر، عبارت اند از «تهذیب الاحکام»، «الاستبصار» و «من لا یحضره الفقیه»،که دو کتاب اوّل نوشته شیخ طوسی رحمه الله و کتاب سوم نوشته شیخ صدوق؛ استونویسندگان کتب اربعه به «محمّدون ثلاث» مشهورند.

ص: 13

اخلاقی که برای اعضای دفتر تشکیل می شد(1) مورد بحث قرار دادند وبا بیان شیوا و شیرین و جذّاب خود مطالب ارزشمندی در شرح وتفسیر آن مطرح کردند، که در قالب چهل حدیث تقدیم شما خوانندگان محترم می شود.

امید است خداوند متعال به مقتضای «یا من یقبل الیسیر»(2) این خدمت کوچک را قبول فرموده، و ما را مشمول روایات «اربعین»(3) قرار دهد، و توفیق عمل به روایات و دستورات اخلاقی این کتاب ارزشمند را به ما و شما خوانندگان محترم عنایت فرماید.


1- این جلسات در سال تحصیلی 88 - 89 در شش ماه اوّل سال صبح های چهارشنبه ودرشش ماه دوم سال در شب های چهارشنبه در مدرسه الامام امیرالمؤمنین علیه السلام برگزارمی شد و بخش کمی از روایات در روزهای چهارشنبه سال تحصیلی 90 - 91 در درسخارج فقه حضرت استاد، در مسجد اعظم مورد بحث قرار گرفت.
2- این جمله، از روایت زیبایی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گرفته شده، که مرحوم علّامه مجلسیآن را در بحارالانوار، ج 74، ص 75، شماره 67، نقل کرده است.
3- این روایات ارزشمند را می توانید در بحارالانوار، ج 2، ص 153، باب 20 مطالعه فرمایید.

ص: 14

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png1. نشانه های ایمان

اشاره

 

امام باقر علیه السلام فرمودند: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در یکی از سفرها (که جزئیّات آن در روایت ذکر نشده) با کاروانی ملاقات کردند. اهل کاروان به رسول خدا صلی الله علیه و آله سلام کردند. حضرت از آن ها پرسیدند : شما چه کاره هستید؟ گفتند :

«نَحْنُ مُؤْمِنوُنَ یا رَسُولَ اللّهِ، قالَ: فَما حَقیقَهُ ایمانِکُم؟ قالُوا: اَلرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ، وَالتَّفْویضُ اِلَی اللّهِ، وَالتَّسْلیمُ لاَِمْرِ اللّهِ. فَقالَ رَسُولُ اللّهِ : عُلَماءٌ حُکَماءٌ کادُوا اَنْ یَکُونُوا مِنَ الْحِکْمَهِ اَنْبیاءَ، فَاِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ فَلاتَبْنُوا مالا تَسْکُنُونَ وَلا تَجْمَعُوا مالا تَأْکُلُونَ وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذی اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ؛ ای رسول خدا! ما گروهی مؤمن هستیم! (چون ادعای بزرگی کرده بودند) پیامبر صلی الله علیه و آله از آن ها پرسیدند: نشانه های ایمان (واین ادعای بزرگتان) چیست؟ گفتند: ما دارای مقام «رضا» و«تفویض» و «تسلیم» هستیم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: این ها عالمان وحکیمان و دانشمندان اند. آن ها به قدری در علم و حکمت پیش رفته اند که نزدیک است به مقام نبوّت برسند (سپس فرمودند:) اگر راست می گویید (سه کار را انجام دهید:) ساختمان هایی نسازید که در آن ساکن نمی شوید، وچیزی را که نمی خورید جمع آوری نکنید (به مقدار نیازتان ذخیره کنید) و تقوای الهی را پیشه خود سازید، خدایی که به سوی او بازگردانده می شوید».(1)

ص: 15

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngمقام رضا

ملاقات کنندگان با رسول خدا صلی الله علیه و آله مدّعی مقاماتی شدند که هرکدام از دیگری والاتر و ارزشمندتر بود. مقام رضا آن است که انسان یک سلسله مبانی اعتقادی داشته باشد؛ بداند خداوند عالم، حکیم،رحمان ورحیم است وخیر و صلاح بندگانش را می خواهد، و از همه چیز و همه کس بی نیاز است، و هر سرنوشتی برای هر انسانی رقم بزند به صلاح اوست. و در یک جمله: معتقد باشد که عالم هستی نظام، احسن است. اگر این مبانی عقیدتی را داشته باشد هر جریانی پیش آید و هر حادثه ای رخ بدهد (که خودساخته نباشد، و خارج از محدوده اختیارات وی باشد) آن را به خیر وصلاح خود می داند و غیر از آن را به نفع خود نمی داند والبته این مقام، یعنی مقام رضا، پایه اوّل ایمان است.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngمقام تفویض

بالاتر از مقام «رضا» آن است که نه تنها راضی به قضای الهی


1- اصول کافی، ج2، ص52، باب حقیقه الایمان و الیقین، ح1.

ص: 16

است، بلکه تمام کارهایش را به او واگذار می کند. به خدای خویش می گوید: تو وکیل و مدافع و ولیّ من هستی. آنچه تو می پسندی برایم رقم بزن، منطق من همان منطق مؤمن آل فرعون است که گفت: «(وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ)؛ من کار خود را به خدا وامی گذارم که خداوند نسبت به بندگانش بیناست».(1)

 

من تلاش خود را می کنم، آنچه در توان دارم انجام می دهم، تنبلی و یأس و نومیدی را از خود دور می سازم، ولی آن جا که دستم کوتاه است، کارم را به تو می سپارم. دلیلی ندارد که خداوند، مؤمن آل فرعون را از شرّ فرعونیان محافظت کند، و دیگر افرادی را که دارای مقام تفویض هستند دربرابر مکر دشمنان حفظ نکند.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngمقام تسلیم

بالاتر از مقام تفویض، مقام تسلیم است که آخرین درجه ایمان محسوب می شود. کسی که به این مرحله واصل شده نمی گوید : «خدایا راضی به قضای تو هستم» و یا «امورم را به تو واگذار کردم» بلکه می گوید: «من چیزی ندارم، هرچه هست از آن توست». امام حسین علیه السلام که به این مقام رسیده علی رغم تمام مشکلات ومصیبت ها و تحمّل شهادت همه یاران باوفایش، که در آخرین لحظات عمر مبارکش در گودالی قتلگاه می گوید: «پروردگارا! بر قضاوقدرت شکیبایی می ورزم،معبودی جزتونیست،ای فریادرس

ص: 17


1- سوره غافر، آیه 44.

دادخواهان! پروردگاری جز تو و معبودی غیر از تو برای من نیست، بر حکم تو صبر می کنم».(1) یکی از شعرا مقام تسلیم را در دوبیتی زیر به زیبایی ترسیم کرده است :

یکی درد و یکی درمان پسندد *یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران *پسندم آنچه را جانان پسندد(2)

 

خوشا به حال کسانی که به این مقام رسیده اند.

* * *

ص: 18


1- عاشورا، ص 530.
2- دوبیتی های باباطاهر، ص 10.

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png2. قلب منوّر به نور ایمان

 

هرچند حدیث مورد بحث، حدیث معروفی است و شاید بارها آن را خوانده یا شنیده باشید، ولی با توجّه به نکات مهمّی که در آن وجود دارد، آن را مورد بحث قرار می دهیم.

امام صادق علیه السلام فرمود :

روزی پس از آن که رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز صبح را با مردم به جماعت خواند جوان لاغری را در مسجد دید که رنگش پریده وبعد از نماز چرت می زند. پیامبر صلی الله علیه و آله (که به جوانان اهمیّت زیادی می داد هنگامی که حال بیمارگونه آن جوان را دید به منظور احوالپرسی از وی) پرسید: حالت چطور است؟ عرض کرد: (بیمار نیستم، بلکه) حال من همچون حال کسانی است که به مقام یقین رسیده اند! (با توجّه به این که این مقام، مقام بس بزرگی است که مورد تقاضا و آرزوی اولیا و بزرگان و پیامبران بوده، لذا) پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: (ادّعای بزرگی کردی و) هر یقینی علامت ونشانه ای دارد. نشانه یقین تو چیست؟ گفت: یقین من باعث شده حزن و اندوهی

ص: 19

به من دست دهد (غم سرنوشت، غم حسن عاقبت، غم حساب روز جزا) و به همین دلیل شب ها را بیدار می مانم وعبادت ورازونیاز می کنم و روزها را روزه می گیرم. از دیگر آثار یقین من این است که درباره دنیا و آنچه در آن است بی تفاوتم (دنیایی که مردم برای رسیدن به آن، به هر گناه و کار حرامی دست می زنند) گویا با چشم سر خود می بینم که خداوند متعال قیامت را برپا کرده و عرش قدرتش آماده حساب است و میزان های عدالت برای حساب وکتاب نصب شده است، مأموران حساب وکتاب آماده اند ومن در میان آن ها هستم. (از این مرحله بالاتر این که) گویا می بینم بهشتیان در بهشت اند و از نعمت های بهشتی بهره مندند وسخنان دوستانه باهم می گویند در حالی که بر تخت های بهشتی تکیه زده اند. و جهنمیان را می نگرم که در آتش دوزخ در عذاب اند وصدای فریادشان را می شنوم. گویا هم اکنون صدای آتش جهنم را می شنوم که در گوشم می پیچد!

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پس از شنیدن سخنان آن جوان، خطاب به اصحاب و یارانش فرمود :

«هذا عَبْدٌ نَوَّرَ اللّهُ قَلْبَهُ بِالاْیمانِ؛ ثُمَّ قالَ لَهُ: اَلْزِمْ ما اَنْتَ عَلَیْهِ، فَقالَ الشّابُّ: ادْعُ اللّهَ لی یا رَسُولَ اللّهِ اَنْ اُرْزَقَ الشَّهادَهُ مَعَکَ، فَدَعا لَهُ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَلَمْ یَلْبَثْ اَنْ خَرَجَ فی بَعْضِ غَزَواتِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَاسْتُشْهِدَ بَعْدَ تِسْعَهِ نَفَرٍوَ کانَ هُوَ الْعاشِرُ؛ این (جوان) بنده ای است که خداوند با نور ایمان قلبش را روشن ساخته است. سپس رو به جوان کرد و فرمود :

ص: 20

قدر این نعمتی را که داری بدان و بر همین روش باش و ادامه بده، جوان خطاب به حضرت عرض کرد: «ای رسول خدا! دعا کن خداوند شهادت در رکاب تو را روزی ام گرداند. پیامبر صلی الله علیه و آله برایش دعا کرد. طولی نکشید که در یکی از جنگ ها به فرماندهی پیامبر صلی الله علیه و آله همراه بقیّه مسلمانان شرکت کرد و دهمین شخصی بود که در آن جنگ به فیض شهادت نائل شد».(1)

 

مسأله حسن عاقبت و عاقبت به خیری که این جوان واصل شده به مقام عالی یقین، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن را تقاضا کرد، از مهم ترین ومشکل ترین مسائل زندگی بشر است. چون گاه اتّفاق می افتد که انسان عمری در مسیر حق گام برمی دارد ولی در آخر عمر شیطان او را می فریبد و پایش می لغزد و از صراط مستقیم منحرف می گردد، که در تاریخ، نمونه های آن کم نیست.

مگر آتش افروزان جنگ جمل، که در آن نزدیک به بیست هزار مسلمان کشته شدند، از اصحاب پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نبودند؟ به علاوه، آنچه این جوان دریافت، و مقامی که بدان واصل شد و تقاضای مهم و ارزشمندی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت، همگی اموری هستند که ما هم می توانیم درپی آن ها باشیم، به شرط آن که پا بر هوای نفس نهاده، خالصانه به درگاه پروردگار دعا کرده، و خود را از قید وابستگی به دنیابرهانیم.آری،باخلوص نیّت ومبارزه بانفس وترک وابستگی به دنیامی توان کاری کردکه تعجّب پیامبر صلی الله علیه و آله رابرانگیخت.

ص: 21


1- اصول کافی، ج2، ص53، باب حقیقه الایمان و الیقین، ح2.

از روایت سوم همان باب (حقیقه الایمان و الیقین) استفاده می شود که نام آن جوان حارثه بن مالک بن النعمان الانصاری(1) بوده است.

 

 

* * *

ص: 22


1- طبق روایتِ ابوبصیر، حارثه بن مالک در جنگ موته به همراه جعفر بن ابی طالب بهشهادت رسید و او دهمین نفری بود که شربت شهادت نوشید. او در جنگ بدر و احدوجنگ های پس از آن نیز شرکت داشت و دو بار جبرئیل را در چهره شخصی به نامدحیه کلبی مشاهده کرد. (مرآت العقول، ج7، ص336 و 337).

3http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png. تفسیر عبادت

اشاره

 

امام رضا علیه السلام فرمود :

«لَیْسَ الْعِبادَهُ کَثْرَهَ الصَّلاهِ وَ الصَّوْمِ، اِنَّمَا الْعِبادَهُ التَّفَکُّرُ فی اَمْرِ اللّه عَزَّوَجَلَّ؛ عبادت، (تنها) به کثرت نماز و زیاد روزه گرفتن نیست (هرچند این ها بسیار خوب است)، بلکه عبادت حقیقتاً و منحصراً تفکر و اندیشه در امر خدای عزّوجلّ است».(1)

 

منظور از کلمه «امر» در این روایت ممکن است اوامر تشریعی باشد یا اوامر تکوینی و یا هر دو. باید هرچه بیشتر در اسرار اوامر تکوینی و فلسفه عبادات مطالعه شود.

روشن است که تفکّر درباره خدا و اسرار آفرینش به عنوان مصداق اعلی و روشن است والّا اختصاص به آن ندارد و تفکّر در همه زمینه ها مطلوب است.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngچگونه فکر کنیم؟

آنچه در روایت فوق گذشت درباره اصل اهمیّت تفکّر بود، امّا

ص: 23


1- اصول کافی، ج2، ص55، باب التفکر، ح4.

چگونگی و کیفیّت تفکّر مطلب دیگری است که در حدیث دوّم

این باب آمده است. راوی می گوید: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم واز آن حضرت درمورد روایت معروف پیامبر صلی الله علیه و آله که: «یک ساعت فکر کردن از یک شب عبادت بهتر است» سؤال کردم؛ گفتم : چگونه باید فکر و اندیشه کرد؟

امام علیه السلام فرمود: «یَمُرُّ بِالْخَرِبَهِ اَوْ بِالدّارِ فَیَقُولُ: اَیْنَ ساکِنُوکِ، اَیْنَ بانُوکِ، مالَکِ لا تَتَکَلَّمینَ؟؛ به (قصرها و) خانه های خراب شده سری می زند و می گوید: ساکنان تو کجایند؟ سازندگان تو کجا رفتند؟ چرا سخن نمی گویید؟».(1)

 

آری! یکی از روش های ساده و راحت تفکّر این است که از خانه های ویران، قصرهای مندرس شاهان، آثار تاریخی و باستانی پیشینیان دیدن کنیم و از خود بپرسیم: «ساکنان و بانیان آن، که با زحمات زیاد و طاقت فرسا آن را ساخته و نگهداری کردند، چه شدند و کجا رفتند؟ عاقبتِ ما هم همان خواهد بود!»

بنابراین، نباید با هر وسیله ای و به هر طریقی مال به دست آورد و مصرف کرد، چراکه روزی باید درمورد همه آن پاسخگو باشیم. درضمن هرچند این خرابه ها ظاهراً سخن نمی گویند ولی با زبان بی زبانی با ما سخن ها دارند ولذا شاعر می گوید :

هر شکاف خرابه ای دهنی است که به معموره جهان خندد(2)

ص: 24


1- اصول کافی، ج2، ص54، باب التفکّر، ح2.
2- سراینده آن یافت نشد.

اشعار زیبا و تکان دهنده خاقانی در بازدید از کاخ کسری مؤیّد دیگری برمطلب فوق است.(1)

 

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngآثار تفکّر

درحقیقت، انگیزه اعمال انسان، تفکّر و اندیشه اوست.

هنگامی که به عالم هستی می نگرد ودر آن اندیشه می کند، قلبش به نور خداوند روشن می شود. زمانی که به قصر خراب شده شاهان می نگرد پی به بی مهری دنیا می برد. وقتی که به خزان گیاهان ودرختان نظرمی افکندبه فکرمعادوجهان پس ازمرگ می افتدوکسی که اعتقادبه معادو مبدأ و فنای دنیا پیدا کند به سراغ کار نیک می رود.

بنابراین، اگر بزرگ ترین عبادت تفکّر است به دلیل این است که دعوت به کارهای خیر می کند. بر این اساس اگر ریشه تمام سعادت ها را تفکّر، و ریشه همه بدبختی ها را بی فکری بدانیم، سخن به گزافه نگفته ایم.

* * *

ص: 25


1- قصیده مذکور در دیوان اشعار خاقانی، صفحه 245، آمده و بیت اوّل آن چنین است :«هان ای دل عبرت بین از دیده نظرکن هانایوان مدائن را آیینه عبرت دان»

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png4. تفکّر، برترین عبادت!

 

امام صادق علیه السلام فرمودند :

«اَفْضَلُ الْعِبادَهِ اِدْمانُ التَّفَکُّرِ فی اللّهِ وَ فی قُدْرَتِه؛ برترین عبادت این است که انسان پیوسته درباره خدا وقدرتش فکر کند».(1)

 

به نظرمی رسدکه منظورازتفکّردرمورد خدا نیز تفکّر در قدرت خداست چون به ما گفته شده: «درباره ذات پاک خداوند نیندیشید که به جایی نمی رسید»(2) چگونه ممکن است یک ممکن الوجودِ

محدودِ محتاجِ اسیر زمان و مکان و جسمیّت وکیفیّت و کمیّت ومانند آن، به کنه ذات واجب الوجود نامتناهی فارغ از زمان و مکان و جسمیّت و کیفیّت و کمیّت و مانند آن پی ببرد؟ لذا ما درباره ذات خدا علم اجمالی داریم نه تفصیلی، زیرا علم تفصیلی به ذات خدا امکان پذیر نیست. امّا علم تفصیلی به قدرتش داریم. به همان اندازه که ذاتش در خفاست، قدرتش عیان و آشکار است.

ص: 26


1- اصول کافی، ج2، ص55، باب التفکّر، ح3.
2- میزان الحکمه، ج6، ص2498، باب2616، ح12296 به بعد.

خداوند متعال در سوره ذاریات اشاره ای به این مطلب کرده ومی فرماید :

«(وَفِی الاَْرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ * وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ)؛ و در زمین آیاتی برای جویندگان یقین است * و در وجود شما (نیز آیاتی است)، آیا نمی بینید؟!».(1)

 

یکی از نشانه های قدرت و عظمت خداوند در بدن انسان کبد اوست. این نشانه الهی به گونه ای ساخته شده که 900 نوع مادّه سمّی راخنثی می کند!راستی این عضوکوچک چه ساختمانی دارد؟

یکی دیگر از نشانه های قدرت و عظمت پروردگار یاخته ها یا سلول هاست.دانشمندان معتقدند:«ساختمان هریک از این سلول ها که بسیار کوچک وریزند و نسبت به بدن انسان، به مثابه آجرهای یک ساختمان هستند، از هر ساختمان یک شهر باعظمت، پیچیده تر است».(2) دانشمندان درباره ساختمان سلول کتاب های مختلفی

نوشته اند که متجاوز از چند هزار صفحه است! آری، آثار صنع وقدرت خداوند در همه جا آشکار است، باید درباره آن بیندیشیم.

شاعر می گوید :

با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را(3)

ص: 27


1- سوره ذاریات، آیات 20 و 21.
2- شرح این مطلب را در کتاب آفریدگار جهان، ص113 به بعد، نوشته حضرت آیت اللهالعظمی مکارم شیرازی (مدّظلّه) مطالعه فرمایید.
3- دیوان اشعار فروغی بسطامی، غزل شماره 1.

درضمن دراین حدیث نکته ظریفی وجودداردوآن این که تفکّر درباره خدا باید استمرار داشته باشد و انسان همواره به قدرت او بیندیشد.همان چیزی که خداوندبه آن اشاره کرده است ومی فرماید :

«(الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللهَ قِیَامآ وَقُعُودآ وَعَلَی جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ)؛ خردمندان کسانی هستند که خدا را در حال ایستاده و نشسته، وآن گاه که بر پهلو خوابیده اند یاد می کنند؛ و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند؛ (ومی گویند:) پروردگارا! این ها را بیهوده نیافریده ای؛ منزّهی تو! ما را از عذاب آتش نگاه دار».(1)

 

گاه که دچار بی خوابی می شوم، در دل شب به یکی از موجودات الهی می اندیشم و عجایب قدرت و صنعت خداوند را در ساختمان آن موجود در ذهن خود به تصویر می کشم و از آن لذّت می برم، و آرامش وجودم را فرامی گیرد و به خواب می روم.

آری، مطالعه در اسرار زمین و آسمان، و عالم حیوانات وگیاهان، و موجودات زنده دریاها، و حشرات اعماق زمین، ومهم تر از همه تفکّر درمورد ساختمان جسم خودمان، که حقیقتاً حیرت آور است، برترین عبادت محسوب می شود.

* * *

ص: 28


1- سوره آل عمران، آیه 191.

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png5. رابطه تفکّر و عمل به خوبی ها

 

حضرت علی علیه السلام فرمودند :

«اِنَّ الِتَّفَکُّرَ یَدْعُو اِلَی البِرِّ وَ الْعَمَلِ بِهِ؛ تفکر سرچشمه نیکی ها وعمل به خوبی هاست».(1)

 

سؤال : چه رابطه ای بین تفکّر و عمل به خوبی ها وجود دارد؟

جواب : از زوایای مختلف می توان رابطه بین این دو را تبیین کرد :

1.وقتی به این فکرمی کنیم که همه عالم هستی روبه فناست وتنها ذات خداوندفناناپذیراست طبیعی است که اگرعمل خیری رادرخزانه آن وجود لایزال ذخیره کنیم ماندگار خواهد بود (مَا عِنْدَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِنْدَاللهِبَاقٍ)(2) اندیشه درفناشدن دنیاوفناناپذیری خدااین نتیجه رادارد.

 

2.هنگامی که به نعمت هایی که از آن استفاده می کنیم می اندیشیم متوجه می شویم که غرق در نعمت های پروردگاریم به گونه ای که

ص: 29


1- اصول کافی، ج2، ص55، باب التفکّر، ح5.
2- سوره نحل، آیه 96؛ ترجمه: «آنچه نزد شماست از میان می رود؛ و آنچه نزد خداستباقی می ماند».

اگرلحظه ای لطفش رابرداردنابودمی شویم.عقل به ما فرمان می دهد که ازچنین منعم قادری اطاعت کنیم.اندیشه درنعمت های پروردگار مارابه انجام واجبات وترک محرمات دعوت می کند. در علم عقاید، شکر منعم، اولین مسأله ای است که انسان را به سمت خداشناسی سوق می دهد.

3. اندیشه در عواقب کارهای زشت و قبیح که جز رسوایی وخواری و ذلّت، برای انجام دهنده آن چیزی درپی ندارد و تفکّر در عاقبت کارهای خوب و نیکو که عزّت و سربلندی و آرامش وجدان ثمرات شیرین آن است انسان را به کارهای خوب فراخوانده و از کارهای زشت بازمی دارد.

وقتی که انسان عاقبت خیانت کاران، حسودان، دروغگویان، شایعه سازان، بدزبانان، غیبت کنندگان و مانند آن ها را به دقّت مورد مطالعه قرار می دهد قطعاً به سراغ این کارهای ناپسند نمی رود وهنگامی که طعم امانت داری، ترک حسادت، راستگویی، ترک شایعه سازی، حفظ زبان و ترک غیبت را می چشد با علاقه ای مضاعف به آن ها می پردازد.

آری، ریشه همه اعمال فکر و اندیشه است، بدبختی و شقاوت زمانی دامن گیر فرد و جامعه می شود که اندیشه را کنار بگذارند. این که اسلام این قدر با شراب و غفلت مبارزه کرده به این دلیل است که این دو، فکر انسان را از کار می اندازد.

* * *

ص: 30

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png6. تلاش برای رسیدن به مکارم اخلاقی

 

امام صادق علیه السلام فرمودند :

«اَلْمَکارِمُ عَشْرٌ فَاِنِ اسْتَطَعْتَ اَنْ تَکُونَ فیکَ فَلْتَکُنْ فَاِنَّها تَکُونُ فِی الرَّجُلِ وَلاتَکُونُ فی وُلْدِه وَ تَکُونُ فِی الْوَلَدِ وَلاتَکُونُ فی اَبیه، وَتَکُونُ فِی الْعَبْدِ وَلاتَکُونُ فِی الْحُرِّ، قیلَ: وَما هُنَّ؟ قالَ: صِدْقُ الْیَأْسِ، وَصِدْقُ اللِّسانِ، وَاَداءُ الاَْمانَهِ، وَصِلَهُالرَّحِمِ، وَإقراءُ الضَّیْفِ، وَاِطْعامُ السّائِلِ، وَالْمُکافَأَهُ عَلَی الصَّنایِعِ، وَالتَّذَمُّمُ لِلْجارِ، وَالتَّذَمُّمُ لِلصّاحِبِ، وَرَأْسُهُنَّ الْحَیاءُ؛

فضایل اخلاقی ده چیز است. اگر توانایی داری همه آن ها را در خود ایجاد کنی، این کار را انجام بده. زیرا گاه مردی واجد این صفات است ولی فرزندش از آن بی بهره است، و گاه بالعکس. وگاه برده ای (براثر تهذیب نفس) واجد این صفات است، ولی انسان آزاد فاقد آن است».(1)

 

پرسیده شد: آن صفات ده گانه کدام اند؟ امام علیه السلام فرمود :


1- اصول کافی، ج2، ص55، باب المکارم، ح1.

ص: 31

1. ناامیدی حقیقی و صادقانه از خلق خدا (خودکفا بودن عملی)

2. راستگویی

3. امانت داری و بازگرداندن امانت به صاحبش

4. صله رحم

5. پذیرایی از میهمان

6. سیر کردن شکم گرسنه

7. جبران کارهای خوب دیگران

8. باخبر بودن از حال همسایه

9. دفع ضرر از دوستان

10. حیا (سرآمد همه این فضایل).

هرکدام از این فضیلت های ده گانه، که مجموعاً مکارم اخلاقی شمرده می شوند، بحث مفصّل و طولانی دارد؛ که ما فقط مطالب کوتاهی درمورد حیا، که مهم ترین آن هاست تقدیم می کنیم؛ زیرا از بین رفتن پرده حیادرعصروزمان ما، از مشکلات مهم جامعه است.

علمای اخلاق در تفسیر واژه حیا گفته اند: «انقباض النفس عن القبائح»(1) یعنی انسان درمقابل گناهان، خودش را جمع وجور کند. ما

گناهان را به مردارها و مراکز زباله و مانند آن تشبیه می کنیم که انسان وقتی به چنان محلّه هایی می رسد خود را جمع وجور کرده وبه سرعت از آن عبور می کند. انسان باحیا کسی است که وقتی


1- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج19، ص27، شرح حکمت 219.

ص: 32

درمقابل گناه قرار گرفت احساس تنفّر کند و با سرعت از کنار آن

بگذرد. حیا درحقیقت پرده و مانعی بین انسان و گناه ایجاد می کند، هرچه حیا بیشتر باشد تقوای انسان بیشتر و آلودگی اش به گناه کمتر است، وهرچه کمتر باشد تقوا ضعیف تر و آلودگی به گناه بیشتر خواهد بود.

تظاهر جامعه به گناه سبب پاره شدن پرده حیا می شود و افراد، کم کم به گناه عادت می کنند و درنتیجه آن حالت تنفّر و انزجار وبیگانگی از گناه از بین می رود، و زمانی که حالت تنفّر از گناه از بین برود انسان به سادگی آلوده به گناه می شود ولذا گناهان آشکار مجازات سنگین تری نسبت به گناهان پنهانی و مخفی دارد.(1)

 

این که خداوند متعال دستور می دهد حدّ زنا در حضور عدّه ای از مؤمنین اجرا شود(2) ، به این علت است که آن گناه، علنی و آشکار

شده وپرده حیای جامعه را دریده، و با اجرای علنیِ حدّ آن، درحقیقت پرده پاره شده حیا ترمیم می شود، لذا در چنین مواردی نباید مجازات به صورت غیر علنی و پنهانی اجرا گردد.

متأسّفانه در عصر و زمان ما، شبکه های ماهواره ای، سایت های اینترنتی،فیلم های آلوده،رسانه های فاسدومفسد،کتاب هاومجلّات


1- میزان الحکمه، ج3، ص1331، باب1365.
2- .آیه شریفه دوم سوره نور دلالت براین مطلب دارد. می فرماید: (وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَاطَائِفَهٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ)؛ باید گروهی از مؤمنان مجازاتشان (مرد و زن زناکار) رامشاهده کنند».

ص: 33

انحراف گر وحتّی بلوتوث های قبیح، پرده های حیا را دریده اند، وهنگامی که حیا از جامعه ای رخت بربندد، گناه عادی می شود.

اسلام چقدر حساب شده مسائل را مطرح کرده و ارزشهای اخلاقی را توأم با مسائل روانشناسی پیاده می کند، چون اگر مسائل دقیق روانشناسی پیاده نشود مسائل اخلاقی هم پیاده نمی شود. جالب این که اسلام زمانی این امور را بیان کرد که نه خبری از علم روانشناسی بود و نه اثری از روانکاوی!

* * *

ص: 34

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png7. غیرت و دیگر مکارم اخلاق

اشاره

 

امام صادق علیه السلام فرمودند :

«...اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ خَصَّ الاَْنْبیاءَبِمَکارِمِ الاَْخْلاقِ،فَمَنْ کانَتْ فیهِ فَلْیَحْمَدَ اللّهَ عَلی ذلِکَ،وَ مَنْ لَمْ تَکُنْ فیهِ فَلْیَتَضَرَّعْ اِلَی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَلْیَسْأَلْهُ اِیّاها، قالَ:قُلْتُ:جُعِلْتُ فِداکَ وَماهُنَّ؟قالَ: هُنَّ الْوَرَعُ وَالْقَناعَهُ وَ الصَّبْرُ وَ الشُّکْرُ وَالْحِلْمُ وَالْحَیاءُوَالسَّخاءُوَالشَّجاعَهُ وَالْغِیْرَهُ وَالْبِرُّوَصِدْقُ الْحَدیثِ وَاَداءُ الاَْمانَهِ؛

خداوند متعال به پیامبران فضایل اخلاقی داد (بنابراین، کسی که دارای فضایل اخلاقی است وارث پیامبران است). پس هرکس که فضایل اخلاقی دارد، خدا را شکر کند وکسی که فاقد آن است به در خانه خدا برود و تضرع کند واز او بخواهد (تا خداوند توفیق درک این فضایل را به او عنایت کند) راوی می گوید: عرض کردم: فدایت شوم آن فضایل اخلاقی کدام اند؟ امام علیه السلام فرمود: آن ها عبارت اندازتقواوقناعت وصبروشکروبردباری و حیا وسخاوت وشجاعت و غیرت ونیکوکاری وراستگویی وادای امانت».(1)

ص: 35


1- اصول کافی، ج2، ص56، باب المکارم، ح3.

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngاهمیّت مکارم اخلاق

یکی از اهداف بسیار مهم انبیا نشر فضایل اخلاقی بوده است. حدیث نبوی معروف «بُعْثِتُ لاُِتَمِّمَ مَکارِمَ الاَْخْلاقِ»(1) نشانگر اهمیّت

فوق العاده مکارم اخلاق است. همه پیامبران الهی مأمور نشر فضایل اخلاقی بوده و در حدّ توان در این راه کوشیده اند، و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مأمور تکمیل این مکارم اخلاقی شد.

امام صادق علیه السلام در این روایت به دوازده مورد از فضایل مهم اخلاقی اشاره کرده که خیردنیاو آخرت، نظم جامعه، سعادت، قرب الی الله،نجات درجهان آخرت وخلاصه همه چیز در آن وجود دارد.

به شرح کوتاهی درمورد هر یک از آن ها توجّه بفرمایید :

1. تقوا؛ سرسلسله تمام فضایل اخلاقی تقوا است، و آن، حالت خداترسی درونی است که انسان را وادار به عکس العمل دربرابر گناه کرده و اجازه نمی دهد بی تفاوت باشد. پرهیزکاری همان سدّی است که دربرابر سیلاب وحشتناک هوی وهوس ایستاده و مانع آلوده شدن وجود انسان می شود.

تقوا همان ترمزی است که در سراشیبی شهوات وهوی وهوس، اتومبیل پرشتاب وجودانسان راکنترل کرده ومانع سقوط آن می شود.

2. قناعت؛ قناعت انسان را از آلوده شدن به بسیاری از گناهان بازمی دارد،چراکه حرص، عامل بسیاری از گناهان است. بسیاری از

ص: 36


1- بحارالانوار، ج70، ص372؛ ترجمه: «من مبعوث شدم تا فضایل اخلاقی را در جامعهبه حدّ کمال برسانم».

رشوه خواران، رباخواران، کم فروشان، محتکران، کسانی که گدایی می کنندولی نیازمندنیستندومانندآن ها،ازسرنیازدست به این گناهان نمی زنند،بلکه حرص،آن هارابه سوی این گناهان بزرگ سوق می دهد.

3. صبر؛ استقامت دربرابر هوای نفس، عوامل و زمینه های گناه، وصبر دربرابر سختی های اطاعت و بندگی و خودسازی، وشکیبایی دربرابر مشکلات و مصیبت ها و حوادث تلخ زندگی، از دیگر فضایل اخلاقی است.

4. شکر؛ شاکر بودن دربرابر نعمت های خداوند نیز از جمله فضایل اخلاقی محسوب می شود. شکر هر نعمت، استفاده صحیح و بجا از آن نعمت است. اگر از نعمت چشم و گوش و زبان و مال وثروت و علم و دانش و فرزندان و مانند آن ها درست استفاده کردیم، شکر این نعمت ها را به جا آورده ایم.

5. حلم؛ کسی که درپی یافتن فضایل اخلاقی است باید به زیور حلم و بردباری آراسته شود؛ دربرابر افراد جاهل و نادان حلیم وبردبار باشد و با برخوردی توأم با کرامت از آن ها بگذرد.

6. حیا؛ درمورد حیا در حدیث قبل مشروحاً بحث شد.

7. سخاوت؛ انسان مؤمن نباید تمام امکانات و اموالش را فقط برای خود بخواهد، بلکه باید دیگران را نیز در آن سهیم بداند واجازه استفاده و بهره گیری از آن را به نیازمندان هم بدهد، تا به فضیلت سخاوت متّصف گردد.

8. شجاعت؛ شجاعت رمز پیروزی است. کسانی که به جایی

ص: 37

رسیده اند و در کار خود موفّق و پیروز بوده اند، ترس را از خود دور کرده و شجاعانه در مسیر خویش گام برداشته اند.

9. غیرت؛ مفصّل درمورد آن بحث خواهیم کرد.

10. نیکوکاری؛ نیکی و کمک به دیگران از مهم ترین عبادات است، ولذا درمورد خدمت به خلق خدا روایات و احادیث فراوانی از حضرات معصومین علیهم السلام به ما رسیده است.(1)

 

11.راستگویی؛ازدیگرفضایل اخلاقی،صداقت درگفتاروعمل است.

12. ادای امانت؛ امانت داری آن قدر مهم است که درباره غیر مسلمانان هم توصیه شده است.(2)

 

این دوازده صفت که امام علیه السلام آن ها را در یکی دو سطر بیان فرمودند حاوی دنیایی از ارزش ها و خوبی هاست. واقعاً اگر این امور در جامعه بشری پیاده شود جامعه گلستان می شود. برخی تصوّر می کنند که اخلاق و دین فقط برای جهان آخرت سودمند است، در حالی که این تفکّر خطاست، و اخلاق و دین به درد دنیای انسان ها نیز می خورد بلکه قوام زندگی جوامع بشری به اخلاق است، همان گونه که شاعر می گوید :

اقوام روزگار به اخلاق زنده اند قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی است(3)

 

اگر در جامعه ای تقوا نباشد، قناعت حاکم نگردد، صبر وجود

ص: 38


1- اصول کافی، ج2، ص192 به بعد، باب قضاء حاجه المؤمن.
2- اصول کافی، ج2، ص104، باب الصدق و اداء الامانه، ح1.
3- سراینده آن یافت نشد.

نداشته باشد،حلم وبردباری وسخاوت وحیاوشجاعت نباشد،مردم غیرت نداشته باشند،خبری از نیکوکاری و امانت داری وراستگویی نباشد، آیا می توان به چنان جامعه ای، جامعه زنده گفت؟!

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngغیرت

ازمیان مکارم دوازده گانه،به شرح وتفسیرغیرت قناعت می کنیم. در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «اِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی غَیُورٌ یُحِبُّ کُلَّ غَیُورٍ؛ خداوند تبارک و تعالی غیرتمند است و غیرتمندان را دوست دارد».(1) نشانه غیرت خداوند آن است که تمام زشتی ها

واعمال قبیح را چه آشکار باشد و چه پنهان، حرام کرده است.

در روایت دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله می خوانیم: «اَلْغَیْرَهُ مِنَ الاْیمانِ؛ غیرت از ایمان سرچشمه می گیرد».(2) بنابراین، شخص

بی غیرت ایمان ندارد و محبوب خدا نیست.

غیرت - که در سخنان مردم بسیار به کار می رود - در عبارتی کوتاه عبارت است از: «اصرار و جان فشانی برای حفظ ارزش ها». کسانی که پایبند به حفظ ارزش ها هستند و بر آن اصرار دارند و گاه جانشان را برای آن فدا می کنند، افراد غیرتمندی هستند. یکی از ارزش ها حفظ نوامیس است که معمولاً مردم غیرت را به این معنی می دانند در حالی که معنای وسیعی دارد.

کسانی که در حفظ نوامیس خود نمی کوشند و رفت وآمد آن ها را

ص: 39


1- میزان الحکمه، ج7، ص3108، باب3143، ح15563.
2- میزان الحکمه، ج7، ص3107، باب3142، ح15551.

تحت نظر ندارند، و از دوستان و همنشینان آن ها بی اطّلاع اند، دارای غیرت انسانی واسلامی نیستند. اصرار بر حفظ آب وخاک وتمامیّت ارضی کشور وجان فشانی برای حفظ قرآن و مذهب، وتلاش مستمر برای حفظ ارزش های انقلاب که حاصل خون صدهاهزار شهید ورشادت و ایثارگری یک ملّت بزرگ است، از مصادیق غیرت محسوب می شود. کسانی که درباره این امور بی تفاوت اند، بی غیرت اند.

در حدیثی آمده است که خداوند اراده کرد قومی را عذاب کند. فرشتگان عذاب را به سوی آن ها فرستاد تا شب هنگام در محل مأموریت حضور داشته باشند و صبح عذاب الهی را نازل کنند. ملائکه مردی را دیدند که مشغول رازونیاز ومناجات با پروردگار بود. به درگاه الهی عرض کردند: آیا این مرد هم باید نابود شود؟ فرمود: بله. پرسیدند: چرا؟ خداوند فرمود: «فَاِنَّ ذلِکَ رَجُلٌ لَمْ یَتَغَیَّرْ وَجْهُهُ غَضَباً لی قَطٌّ؛ زیرا در تمام عمر یک بار صورتش از کارهای زشت بدکاران سرخ نشد».(1) چون بی غیرت بود مستحق عذاب شد

هرچند اهل رازونیاز بود. بنابراین، بر همگان لازم است که در مورد ارتکاب محرّمات و ترک واجبات وناهنجاری های اجتماعی ومنکرات، از خود عکس العمل نشان دهند، وگرنه فاقد غیرت اند ومستحق عذاب الهی!

* * *

ص: 40


1- بحارالانوار، ج14، ص509، ح37.

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png8. حدّ توکّل و یقین

اشاره

 

امام صادق علیه السلام فرمودند :

«لَیْسَ شَیْءٌ اِلّا وَلَهُ حَدٌّ، قالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ فَما حَدُّ التَّوَکُّلِ؟ قالَ : الْیَقینُ، قُلْتُ: فَما حَدُّ الْیَقینِ؟ قالَ: اَلّا تَخافَ مَعَ اللّهِ شَیئاً؛ هر چیزی نشانه ای دارد.

ابوبصیر می گوید: به امام علیه السلام عرض کردم: نشانه توکّل چیست؟ فرمود: یقین. عرض کردم: نشانه یقین چیست؟ فرمود : غیر از خداوند از هیچ چیز ترس و وحشت به خود راه ندهد».(1)

 

در این روایت به سه مطلب اشاره شده که هر کدام توضیح مختصری می طلبد: توکّل، یقین، نترسیدن از غیر خدا.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.png1. توکّل

حقیقت توکل، واگذار کردن امور به خداوند است. مثل این که بگوییم: «خدایا! من تلاش و کوششم را می کنم، و آنچه را که در توان دارم به کار می بندم، و در راهت قدم می گذارم، امّا توان

ص: 41


1- اصول کافی، ج2، ص57، باب فضل الیقین، ح1.

وقدرت ونیروی من ناچیز و محدود، و غلبه بر هوای نفس

ووسوسه های شیطان کاری بس سخت و دشوار است، تو خود در آنچه خارج از توان و قدرتم است یاری ام کن» این حقیقت توکّل است که از توحید افعالی سرچشمه می گیرد.

هنگامی که بنده بداند تمام قدرت ها به دست خداست، و او از حال همه موجودات ازجمله بندگانش اطلاع دارد، و نسبت به همه موجودات رحمان و رحیم است، با چنین عقیده ای مگر می شود بر او توکّل نکند؟!

در جنگ خندق هنگامی که نعره های پی درپی و گوش خراش عمروبن عبدودگوش مسلمانان راکرکرده بودوهیچ کس جزعلی علیه السلام حاضر به مبارزه با او نشد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را آماده نبرد کرد و آنچه از امکانات در اختیار داشت به علی علیه السلام داد و او را روانه میدان کرد، امّا به همین قناعت نکرد و درباره آنچه خارج از توان وقدرتش بوددست به دعابرداشت وبرای پیروزی علی علیه السلام دعاکرد.(1)

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.png2. یقین

امام صادق علیه السلام نشانه توکّل را یقین معرفی کرده است، بنابراین، متوکّل حقیقی کسی است که به یقین رسیده باشد. «(وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَی مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَی اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ)؛

چرا برخدا توکل نکنیم با این که ما را به راه های

ص: 42


1- فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 336.

(سعادت) مان رهبری کرده است؟! و ما به یقین دربرابر آزارهای

شما صبر خواهیم کرد (ودست از رسالت خویش برنمی داریم.) وتوکّل کنندگان باید فقط بر خدا توکّل کنند».(1)

 

تقدیم جمله (عَلَی اللهِ) بر (فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ) در اصطلاح ادبیّات عرب دلیل بر حصر است. یعنی فقط باید بر خداوند توکّل کرد، و نیازها را تنها از سرچشمه تأمین ساخت. آری، دست نیاز را باید به سوی بی نیاز دراز کرد، نه نیازمندی همچون خودمان والّا به مقصد نمی رسیم و این ها نیاز به یقین دارد، که نشانه توکّل است.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.png3. نترسیدن از غیر خدا

نشانه یقین آن است که متوکّلِ صاحب یقین، از غیر خدا نمی ترسد و فقط دربرابر عظمت او زانو می زند. «(وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَهَ لاَئِمٍ)؛انسان های باایمان از سرزنش هیچ ملامتگری هراس ندارند».(2)

 

اگر تاریخ انبیا را مطالعه کنیم خواهیم دید که پیامبران علیهم السلام جز از خدا نمی ترسیدند و از سرزنش هیچ کس باکی نداشتند، و خداوند هم به یاری شان می آمد وبا اسباب و وسایل و ابزاری ساده دشمنانشان را شکست می داد. به عنوان نمونه، مشرکان در جنگ خندق تمام قدرت و توان و نیروی خود را بسیج کرده و همه

ص: 43


1- سوره ابراهیم آیه 12.
2- سوره مائده، آیه 54.

مخالفان اسلام را از سرتاسر جزیره العرب به سمت مدینه حرکت دادند. امّا خداوند اراده کرد که با سرعت بخشیدن به جریان هوا، که

اگر لحظه ای نباشد انسان جان می دهد، تندبادی به سمت آن ها بفرستد که به تدریج تبدیل به طوفان شد و به قدری سرعت گرفت که خیمه های آن ها به آسمان رفت و ظرف های غذایشان واژگون گشت. طوفان شن آن قدر شدید بود که آن ها همدیگر را نمی دیدند و این باعث رعب و وحشت عجیبی در میان آن ها شد. هنگامی که دیدند نه توان تهیّه غذا دارند، و نه سرپناهی برای استراحت، و نه قادر بر دیدن همدیگرند، به ناچار عقب نشینی کردند و مفتضحانه به خانه وکاشانه خود بازگشتند.(1)

 

آری، اگر بر خدا تکیه کنیم و به غیر از او از هیچ کس و هیچ چیز نترسیم خداوند به ساده ترین وجه ممکن ما را حفظ می کند.

نمونه دیگر آن، هجرت تاریخی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از مکّه به مدینه است. هنگامی که خداوند پیامبرش را در محاصره دشمنان اسلام دید وآن ها قصد جانش را کردند، خداوند اراده کرد اورا دربرابر مشرکان عرب حفظ کرده و او را سالم به مدینه برساند تا دینش جهانی شود. این کار را به وسیله سست ترین خانه ها یعنی چند تار عنکبوت(2) انجام داد. آری، اگر اراده خداوند تعلّق بگیرد

ص: 44


1- فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 344.
2- این مطلب از آیه شریفه 41 سوره عنکبوت (ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت)استفاده می شود.

چند تار سست عنکبوت مسیر تاریخ را تغییر می دهد. وقتی چنین خداوند قادر و متعالی داریم چگونه بر غیر او توکّل کنیم و از دیگران واهمه داشته باشیم؟!

درس توکّل ویقین وبریدن ازغیرخدا را باید از فاطمه الزهرا علیها السلام ودخترش زینب کبری علیها السلام و نوه اش امام سجّاد علیه السلام فراگرفت که در اوج تنهایی وهجوم کوهی از غم و غصّه واز دست دادن عزیزترین عزیزانشان، خطبه های غرّایی خواندند، در حالی که افراد معمولی، در چنین شرایطی حتّی قادر بر سخن گفتن معمولی خود نیستند.

* * *

ص: 45

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png9. مقام یقین و رضا

اشاره

 

امام صادق علیه السلام فرمودند :

«اِنَّ اللّهَ بِعَدْلِه وَقِسْطِهِ جَعَلَ الرَّوْحَ وَالرّاحَهَ فِی الْیَقینِ وَ الرِّضا، وَجَعَلَ الْهَمَّ وَ الْحُزْنَ فِی الشَّکِ وَ السَّخَطِ؛ خداوند متعال به مقتضای عدل ودادش راحتی و آرامش را در یقین ورضا به مقدّرات الهی، وهمّ وحزن را در شک و خشم قرار داد».(1)

 

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngمعنی عدل و قسط

ما در بحث روایات مربوط به حضرت مهدی (عج)(2) وقتی که به

حدیث «یَمْلاَُ الاَْرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»(3) رسیدیم

گفته ایم که ظلم و جور با هم فرق می کنند، یکی از این ها مربوط به تصاحب حقوق دیگران است و دیگری، اعطای حق دیگری به شخص دیگر، که تبعیض نام دارد. به عبارت دیگر، یک وقت ظالم

ص: 46


1- اصول کافی، ج2، ص57، باب فضل الیقین، ح2.
2- انقلاب جهانی مهدی، ص 179.
3- بحارالانوار، ج12، ص195، ح19.

حق کس دیگری را برای خودش می گیرد و گاه برای خودش این کار را نمی کند بلکه حق او را به شخص دیگری می دهد. هر دو، کار زشت و ناروایی است، امّا اوّلی ظلم نامیده می شود و دوّمی جور.

نقطه مقابل آن عدل و قسط است. عادل کسی است که حق کس دیگری را برای خودش تصاحب نکند و قاسط به کسی می گویند که حق کسی را به کس دیگر ندهد.

در عصر ظهور حضرت مهدی (عج) آن حضرت، هم اقامه قسط می کند و هم اقامه عدل. یعنی حکومت آن حضرت حق کسی را برای خودش غصب نمی کند، همان گونه که حق شخصی را به دیگری نمی دهد. برخلاف آنچه در حکومت های غیر الهی وجود دارد که هم خودشان حق مردم را می خورند و هم حق مردم را به دیگران می دهند و تبعیض قائل می شوند.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngعوامل آسایش و راحتی

طبق روایت مورد بحث، خداوند متعال به مقتضای عدل وقسطش که هم عادل است و هم قاسط، آسایش و راحتی را در یقین و رضا قرار داده است. به نظر می رسد که «روح» به معنای آرامش معنوی و «راحت» به معنای آسایش مادّی است. خداوند متعال آرامش معنوی و آسایش مادّی را در یقین و رضا قرار داده است، یقین به ذات خدا، یقین به اوصاف و صفات جلال و جمال خدا، یقین به قدرت و قوّت الهی، یقین به رحمانیّت و رحیمیّت

ص: 47

پروردگار، یقین به رازقیّت خدا و مانند آن. خلاصه، هنگامی که انسان در این امور به مقام یقین برسد و راضی به مقدّرات پروردگارباشدآسایش دردنیا وآرامش در آخرت نصیبش می شود.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngمنشأ ناآرامی ها و مشکلات

ریشه مشکلات و ناآرامی ها امور زیر است :

1. طوفان حوادث : زلزله ها، طوفان ها، سیلاب ها، سونامی ها ودیگر حوادث و بلاهای طبیعی یکی از عوامل و اسباب ناآرامی است.

2. دشمنان قوی و ضعیف: دشمن به هر مقدار توان و قدرت و نیرو داشته باشد همواره در حال توطئه و نقشه کشیدن است. ولهذا مایه ناآرامی فکری بشر و سلب آسایش اوست.

3. فکر رزق و روزی : همواره انسان در اندیشه رزق و روزی خود واطرافیان است که در موقع پیری و از کار افتادن چه خواهد شد؟ آیا بعد از مرگم زن و فرزندانم تأمین خواهند بود؟ بنابراین، به فکر رزق و روزی بودن، از دیگر اسباب ناآرامی هاست.

4. از دست دادن امکانات : یکی دیگر از اسباب ناآرامی ها، ترسِ ازدست دادن مقام و قدرت و مال و ثروت است. با خود می گوید : اگر جوانی برود چه می شود؟ اگر از مقام و قدرتم کنار بروم چه وضعیّتی پیش خواهد آمد؟

اگر به این دو اصل ایمان داشته باشیم؛ یقین به خدایی که قدرتش فوق قدرت همه قدرتمندان است وقادر بر حل همه

ص: 48

مشکلات می باشد، خدایی که وعده داده روزی همه انسان ها بلکه همه جانداران را تأمین کند (وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ)؛(1)

وراضی بودن به آنچه طبق مصلحت ما، درباره ما تصمیم می گیرد

همه این ناآرامی ها از بین رفته و تبدیل به آرامش می شود. اگر صفات الهی را باور کنیم خواهیم دانست که او بدما را نمی خواهد. خدا رحمان و رحیم و رازق و قادر و عالم است. به دشمنانش روزی می دهد، پس چگونه ممکن است دوستانش را فراموش کند؟ با چنین اعتقادی اگر پیشامدی برای انسان رخ دهد راضی خواهد بود، چون اطلاعی از حال و آینده ندارد امّا خداوندِ عالَم، از همه چیز آگاه است.

کسی که چنین اعتقادی نداشته باشد طبعاً راضی به مقدّرات الهی نمی شود و خیال می کند که خداوند به او ظلم کرده است. قلم تقدیر برای او بد و برای دیگری خوب نوشته است و این موجب سخط پروردگار می شود.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngمشکل مهم بشر در عصر ما

در پایان ذکر این نکته لازم است که ایمان به خدا و روز جزا فقط به درد جهان آخرت نمی خورد، بلکه در این جهان نیز کاربرد دارد.

یکی از مسائلی که دنیای امروز از آن رنج می برد بیماری های عصبی است، و بیشترین بیماران دنیا کسانی هستند که از این گونه

ص: 49


1- سوره ذاریات، آیه 22.

آلام و مشکلات رنج می برند و بیشترین کتاب ها نیز در همین موضوع نگاشته شده است. افسردگی ها، ناراحتی ها، پریشانی ها، خودکشی ها و مانند آن، همه زاییده همین ناراحتی های عصبی است که بخش مهمّی از آن به واسطه نداشتن ایمان مبتلایان به آن است. یکی از دانشمندان می گوید: «اگر می خواهید سالم باشید، دین داشته باشید، که شما را نگه می دارد!».

نتیجه این که انسانِ باایمان آسایش و آرامش دارد، امّا آدم بی ایمان، مضطرب و ناراحت و پریشان است و درنهایت نیز دست به خودکشی می زند. سران دنیا چند روز که از قدرت کنار می روند بیمار می شوند، ولی حضرت علی علیه السلام 25 سال از قدرت کنار زده شد امّا خم به ابرو نیاورد.

* * *

ص: 50

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png10. کمیّت یا کیفیّت

اشاره

 

هشام بن سالم مطابق روایت معتبری می گوید :

«سَمَعْتُ اَبا عَبْدِاللّهِ علیه السلام یَقُولُ: اِنَّ الْعَمَلَ الدّایِمَ الْقَلیلَ عَلَی الْیَقینِ اَفْضَلُ عِنْدَاللّهِ مِنَ الْعَمَلِ الْکَثیرِ عَلی غَیْرِ یَقینٍ؛(1) ازامام صادق علیه السلام شنیدم

که می فرمود:کارکمی که دوام داشته باشد و از یقین سرچشمه بگیرد بهتر از کار زیادی است که بر پایه غیر یقین استوار شده باشد».

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngویژگی یقین

علت این که یقین در این جا شرط شده این است که اعمالی که از یقین سرچشمه می گیردصاف وخالص وخالی ازدغدغه هاست.یقینی که در روایات مطرح شده، درحقیقت بازگشت به یقین به دو اصل مبدأومعاد می کند. همان یقینی که حضرت ابراهیم علیه السلام نیز نگران آن بود. خداوند متعال به دغدغه آن حضرت در هر دو جهت اشاره کرده است.در سوره انعام درمورد دغدغه مربوط به مبدأ می خوانیم :

«(وَکَذَلِکَنُرِی إِبْرَاهِیمَمَلَکُوتَالسَّماوَاتِوَالاَْرْضِوَلِیَکُونَمِنَالْمُوقِنِینَ)؛

ص: 51


1- اصول کافی، ج2، ص57، باب فضل الیقین، ح3.

و این گونه، ملکوت آسمان ها و زمین (و حاکمیّت مطلق خداوند بر آن ها)رابه ابراهیم نشان دادیم،تا(به آن استدلال کندو)اهل یقین گردد».(1)

 

حضرت ابراهیم علیه السلام یقین به مبدأ داشت، امّا به لطف خداوند آن مرحله عالی یقین را از مشاهده ملکوت آسمان و زمین تحصیل کرد. امّا دغدغه آن حضرت درمورد یقین به معاد در سوره بقره آمده است، توجّه فرمایید :

«(رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتَی قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی وَلَکِنْ لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِی)؛ پروردگارا! به من بنمایان چگونه مردگان را زنده می کنی؟ فرمود: «مگر ایمان نیاورده ای؟!» گفت: آری (ایمان آورده ام)، ولی می خواهم قلبم آرامش یابد».(2)

 

باور معاد جسمانی برای عموم انسان ها مشکل است، لذا حضرت به تصویر کشیدن منظره معاد را تقاضا کرد تا به درجه عالی اطمینان و یقین برسد. این یقین کامل به مبدأ و معاد او را مبدّل به قهرمان بت شکن توحید کرد که در راه رسیدن به هدف مقدّسش از هیچ چیزی باک نداشت.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngراه های تحصیل یقین

یقین از دو راه تحصیل می شود :

1. دلایل نظری؛ اگر انسان درمورد مبدأ و معاد مطالعه کرده ودلایل معتقدان به خدا و روز جزا و منکران آن را بررسی کند، از این طریق به یقین می رسد.

ص: 52


1- سوره انعام، آیه 75.
2- سوره بقره، آیه 260.

2. کشف و شهود؛ گاه برای انسان حالت کشف و شهود حاصل می شود، یعنی از پس پرده غیب حقایق را می بیند، در این صورت خداوند با نور شهود در قلب و جان او حاضر می شود. چنین انسانی معاد را با چشم دل می بیند و آن را احساس می کند، همانند جوانی که پس از نماز صبح توجّه پیامبر صلی الله علیه و آله را به خود جلب کرد ومدعی شنیدن صدای جهنمیان بود، که شرح آن در حدیث دوم گذشت. یا آنچه حضرت علی علیه السلام در خطبه همّام به آن اشاره کرده، آن جا که فرمود :

«وَاِذا مَرُّوا بِآَیهٍ فیها تَخویفٌ اَصْغَوْا اِلَیها مَسامِعَ قُلُوبِهِمْ وَظَنُّوا اَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهیقَها فی اُصُولِ آذانِهِمْ؛ و هرگاه به آیه ای برخورد کنند که در آن بیم باشد، گوش های دل خویشتن را برای شنیدن آن باز می کنند و صدای ناله و به هم خوردن زبانه های آتش جهنم با آن وضع مهیبش در درون گوششان طنین انداز است».(1)

 

این امور با شهود حاصل می شود و راه رسیدن به شهود، صفای نفس وخودسازی و تصفیه باطن و اصلاح اخلاق در حدّ عالی است. یقینی که از طریق اوّل حاصل می شود، ممکن است در درون آن رگه هایی از شک و تردید وجود داشته باشد، امّا در یقین حاصل از شهود هیچ اثری از شک و تردید باقی نمی ماند، و همین یقین سرچشمه اعمال صالح می شود.

به دو مثال توجّه فرمایید :

ص: 53


1- نهج البلاغه، خطبه 193.

مثال اوّل : آیا هیچ انسان عاقلی (بلکه دیوانه ای) را سراغ دارید که قطعه ای از آتش را در درون دهانش گذاشته و آن را همچون غذا بخورد؟ قرآن مجید خوردن مال یتیم را تشبیه به خوردن آتش کرده است، توجّه فرمایید: «(إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْمآ إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارآ وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرآ)؛ کسانی که اموال یتیمان را به ظلم وستم می خورند، (درحقیقت،) تنها آتش می خورند، و به زودی در شعله های آتش (دوزخ) می سوزند».(1)

 

اگر یقین داشته باشیم که خوردن مال یتیم همچون خوردن آتش است، امکان ندارد به سراغ اموال ایتام برویم.

مثال دوّم : هیچ انسان عاقلی از آب متعفّن و آلوده و گندیده نمی نوشد. اگر بدانیم که خوردن اموال وقفی، رشوه خواری، درآمد حاصل از کم فروشی، سهم الارث دیگران و مانند آن، همانند آب آلوده متعفّن است، هرگز از آن استفاده نمی کنیم.

بنابراین، آنچه انسان را درمقابل گناه بیمه می کند یقین به مبدأ ومعاد است.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngآثار یقین

همه مشکلات از ضعف ایمان و یقین سرچشمه می گیرد. هنگامی که یقین حاصل شود ظلم و گناه کوچ می کنند همان گونه که مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السلام دربرابر بزرگ ترین رشوه، حاضر به

ص: 54


1- سوره نساء، آیه 10.

کوچک ترین ظلم نمی شود. می فرماید: «وَاللّهِ لَوْ اُعْطیتُ الاَْقالیمَ السَّبْعَهَ بِما تَحْتَ اَفْلاکِها، عَلی اَنْ اَعْصِیَ اللّهَ فی نَمْلَهٍ اَسْلُبُها جُلْبَ شَعیرَهٍ مافَعَلْتُهُ؛به خداسوگند!اگراقلیم های هفت گانه (روی زمین) به همراه

آنچه درزیرآسمان هایش قرارداردبه من داده شودتاخدارابا گرفتن پوست جویی ازدهان مورچه ای نافرمانی کنم،هرگز(چنین)نخواهم کرد!».(1) چراکه یقین آن حضرت کامل است به گونه ای که به تعبیر

خودش اگرتمام پرده هاکناربرودذره ای بریقین اوافزوده نمی شود.(2)

بنابراین،عملِ کمِ توأم بایقین،ارزشمندترازعمل زیادبی یقین است.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngویژگی های دوام

برای پی بردن به اهمیّت این شرط به مثال زیر توجّه فرمایید :

فرض کنید باغی با انواع درختان داریم. یک وقت آب بسیار زیادی به باغ می دهیم که تمام درختان را غرق در آب می کند ولی این کار دوام ندارد و تنها سالی چند مرتبه صورت می گیرد امّا گاه از روش آبیاری قطره ای استفاده می کنیم که در تمام طول سال ادامه دارد.روشن است که باغ،درصورت دوم،باغ خواهد شد ومحصول خواهد داد. آری، عمل کم دائم و مستمر که بر پایه های یقین بنا شده، بر عمل زیاد غیر مستمر که ناشی از یقین نباشد ترجیح دارد.

سؤال : چرا عمل کم مستمر ناشی از یقین، افضل از عمل زیاد غیر مستمر بدون یقین است؟

ص: 55


1- نهج البلاغه، خطبه 224.
2- بحارالانوار، ج40، ص153.

جواب : ممکن است فلسفه آن یکی از دو مطلب زیر باشد :

1. اعمال زیادی که بدون باور قلبی انجام می شود باعث غرور فرد می گردد. اگر کسی که ریشه های یقین در قلبش رسوخ نکرده موفّق به خواندن نماز شب و زیارت عاشورا و دعای کمیل و مانند آن شود، عجب و غرور او را گرفته و دچار خودبرتربینی می شود.

2. عمل زیاد بدون یقین، زدگی ایجاد کرده و باعث ملالت وخستگی شده و سبب ترک آن می شود.

امّا عمل کمی که استمرار داشته و از روی یقین باشد دچار این آفات نمی شود،بلکه به جاآورنده آن خداوندرابرای این توفیق شکر می کند و آثار این اعمال در وجودش ظاهر می شود. «فعل» تبدیل به «عادت»و«عادت»تبدیل به «ملکه»وملکه، راسخ در نفس می گردد.

بسیارند کسانی که به صورت افراطی عمل کرده وبه خود فشار آورده اند و بعد هم از آن کار زده شده و به طور کلّی آن عمل را رهاکرده اند.

داستان شخص کافری که مسلمان شد و همسایه مسلمانش او را به مسجد می برد و بیشتر وقت او را برای انجام عبادات می گرفت معروف است، که آن تازه مسلمان گفت: «این دین به درد انسان های بی کار می خورد» و از اسلام روی گردان شد.(1)

 

از خداوند متعال می خواهیم که توفیق ترک افراط و تفریط در همه امور را به ما عنایت فرماید.

* * *

ص: 56


1- اصول کافی، ج2، ص43، باب درجات الایمان، ح2.

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png11. گنج یتیمان!

اشاره

 

علی بن اسباط، یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام می گوید :

«سَمِعْتُ اَبَاالْحَسَنِالرِّضا علیه السلام یَقُولُ: کانَ فِی الْکَنْزِ الَّذی قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: (وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَّهُمَا)(1) کانَ فیهِ: بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمانِ الرَّحیمِ

عَجِبْتُ لِمَنْ اَیْقَنَ بِالْمَوْتِ کَیْفَ یَفْرَحُ؟وَعَجِبْتُ لِمَنْ اَیْقَنَ بَالقَدَرِ کَیْفَ یَحْزَنُ؟ وَعَجِبْتُ لِمَنْ رَأی الدُّنْیا وَ تَقَلُّبَها بِاَهْلِها کَیْفَ یَرْکَنُ اِلَیْها؛ از (امام هشتم)، علی بن موسی الرضا علیه السلام شنیدم که می فرمود: «در گنجی که خداوند متعال در آیه به آن اشاره کرده جملات زیر (نیز) وجود داشت : 1.تعجّب می کنم از کسی که یقین به مرگ دارد، چگونه مشغول عیش ونوش وخوشحالی (وگناه) می شود؟! 2. تعجّب می کنم از کسی که به قدرت خداوند ایمان دارد، چگونه برای آینده اش محزون وغمگین می گردد؟!3.وتعجّب می کنم از کسی که تحوّلات و ناپایداری های دنیا را می بیند، چگونه به آن تکیه می کند؟!».(2)

ص: 57


1- سوره کهف، آیه 82.
2- اصول کافی، ج2، ص 59، باب فضل الیقین، ح9.

خداوندمتعال درسوره کهف داستان حضرت موسی وخضر علیهما السلام رامفصّل مطرح کرده است.درمسیرسفرشان،به شهرانطاکیه رسیدند. ازمردم آن شهرتقاضای غذاکردند،وآن هاپاسخ مثبت ندادند.آن هابه راه خود ادامه دادند تا این که در همان شهر به ساختمانی برخوردند که دیوارش در حال فرو ریختن بود. حضرت خضر علیه السلام به حضرت موسی علیه السلام گفت: «کمک کن تااین دیوار رااصلاح کنیم» موسی علیه السلام عصبانی شد و گفت: «آن ها به ما غذا ندادند، ما دیوارشان را تعمیر کنیم؟!» حضرت خضر علیه السلام در توجیه کار خود گفت: «این ساختمان متعلّق به دو بچّه یتیم است که پدری صالح ومؤمن داشتند. پدرشان برای ایتام خود در زیر این دیوار گنجی پنهان کرده است. ولذا خداوند دستور داده که این دیوار را تعمیر کنیم تا گنج یتیمان محفوظ بماند و در آینده از آن استفاده کنند».

آیه شریفه و روایت مورد بحث دو پیام مهم دارد :

1. در برخورد با یتیمان فقط به فکر مصالح امروز آن ها نباشیم، بلکه برای نیازهای آینده آن ها نظیر ازدواج و تحصیلات و اشتغال ومانند آن نیز اندیشه کرده و در حدّ توان درمورد آن اقدام کنیم.

2. برای فرزندان خود فقط مال و ثروت به ارث نگذاریم بلکه به فکر معنویات و مسائل اخلاقی آن ها نیز باشیم.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngآن گنج چه بود؟

درمورد این که گنج پنهان شده در زیر آن دیوار چه بود؟ در قرآن

ص: 58

مجید مطلبی ذکر نشده، ولی از روایات استفاده می شود که گنج مذکور تنها ارزش مادّی نداشت، بلکه دارای ارزش معنوی نیز بود. هم حاوی سفارش های اخلاقی بود و هم ارزش مادّی داشت.(1)

 

امام رضا علیه السلام در این روایت، که به عنوان یک حدیث قدسی نقل شده، به جنبه معنوی این گنج پرداخته و در سه جمله کوتاه، امّا بسیار باارزش، به شرح آن پرداخته است :

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.png1. مرگ و هستی!

در جمله اوّل می خوانیم: «تعجّب می کنم از کسی که یقین به مرگ دارد، چگونه مشغول عیش ونوش و عیّاشی و خوشحالی ومستی می شود؟!».

چون این دو باهم جمع نمی شوند. اگر یقینی به مرگ باشد، آلودگی به گناه نخواهد بود و اگر آلودگی به گناه وجود دارد، یقینی در کار نیست.

حضرت علی علیه السلام معتقد است که انسان ها نیاز به موعظه های متعدّد ندارند، بلکه یک موعظه برای آن ها کافی است می فرماید :

«فَکَفی واعِظاً بِمَوْتی عایَنْتُمُوهُمْ؛ آن مردگانی که با چشم خود دیده اید برای عبرت و اندرز شما کافی است».(2)

 

انسان با چشم خود می بیند که این مرده تا ساعتی پیش برای

ص: 59


1- شرح بیشتر را در تفسیر نمونه، ذیل آیه 79 سوره کهف مطالعه فرمایید.
2- نهج البلاغه، خطبه 188.

همه عزیز بود و هرکسی دوست داشت نزد او باشد، امّا پس از مرگش همه دست به دست هم می دهند تا هرچه زودتر او را به خاک بسپارند، تا بدنش متعفّن نگردد و مایه دردسر و اذیت دیگران نشود. تا ساعتی پیش پرونده اعمالش باز بود و می توانست طاعتی بر طاعتش بیفزاید و با توبه و استغفار، مقداری از گناهانش را از پرونده اعمالش بزداید، امّا پس از مرگ پرونده اش بسته می شود. آیا مرگ، بهترین واعظ نیست؟

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.png2. ایمان به قدرت خدا و نگرانی از آینده!

دوّمین جمله ای که امام رضا علیه السلام از آن گنج پنهان نقل کرده، چنین است: «تعجّب می کنم از کسی که به قدرت خداوند ایمان و یقین دارد، چگونه برای روزی آینده اش محزون و نگران است؟!».

مگر همین خداوند در شکم مادر، که در نهایت ضعف و ناتوانی بودی، روزی ات را تأمین نکرد؟ مگر خداوند متعال پس از تولّد روزی ات را از طریق شیر درون پستان مادر تأمین نکرد؟ در آینده هم روزی ات را تأمین خواهد کرد، نگران مباش.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.png3. بی اعتباری دنیا و تکیه زدن بر آن!

در سوّمین جمله از این حدیث قدسی می خوانیم :

«تعجّب می کنم از کسی که تحوّلات و ناپایداری و بی وفایی دنیا را می بیند، چگونه به دنیا اعتماد می کند؟!».

ص: 60

سری بزنید به قبور مردگان و میعادگاه شهیدان که چه انسان هایی با ما بودند و رفتند. سری بزنیم به تخت جمشید و کاخ کسری واهرام مصر که چگونه ساخته شدند و اکنون اثری از سازندگانشان نیست. برای ساختن اهرام مصر هزاران هزار برده به کار گرفته شد و از فاصله حدود هزار کیلومتری قطعات سنگین سنگ آورده شد، تا بالاخره در یک مدّت طولانی ساخته شد. امّا فراعنه رفتند و اهرام مصر ماندند. پیرمردان امروز که گاه براثر ضعف و ناتوانی قادر بر جمع کردن آب دهان خود نیستند، زمانی همچون ما و شما جوان وبانشاط و پرطراوت بوده اند امّا گذشت زمان و چرخش روزگار، با آن ها چنین کرده است و این سرنوشت در انتظار ما و شما هم خواهد بود.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngادامه روایت

در ادامه حدیث می خوانیم: «سزاوار است کسی که خدا را درک کرده، او را در قضاوقدری که برایش تقدیر فرموده متّهم نسازد، ودر تأخیر روزی اش نیز متّهم نکند. (زیرا خزائن همه چیز در دست اوست، ولی آنچه را لازم بداند به بندگانش می دهد) علی بن اسباط می گوید: (حدیث برایم بسیار جذّاب بود) گفتم: اجازه دهید روایت را یادداشت کنم. امام علیه السلام خم شد تا قلم و دوات را به من بدهد دست امام علیه السلام را گرفتم و بوسیدم و قلم و دوات را برداشتم وحدیث را یادداشت کردم».

ص: 61

ضمناً از این روایت معلوم می شود که یادداشت کردن احادیث در آن زمان ها مرسوم و متداول بوده و احادیث و روایات و زیارات و دعاهای طولانی که به ما رسیده، راویان، آن ها را یادداشت می کردند تا بتوانند به دیگران منتقل کنند.

* * *

ص: 62

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png12. مقام یقین حضرت علی علیه السلام

اشاره

 

امام صادق علیه السلام می فرماید: «قنبر، غلام حضرت علی علیه السلام آن حضرت را بسیار دوست می داشت، لذا هر زمان امام علیه السلام از منزل خارج می شد او نیز شمشیرش را به دست می گرفت و به دنبال آن حضرت حرکت می کرد. شبی حضرت علی علیه السلام از منزل خارج شد و قنبر با شمشیر برهنه به دنبال ایشان حرکت کرد. حضرت که متوجه شده بود قنبر درپی اوست، خطاب به قنبر فرمود :

«یا قَنْبَرُ مالَکَ؟ فَقالَ: جِئْتُ لاَِمْشِیَ خَلْفَکَ یااَمیرَ الْمُؤْمِنینَ قالَ : وَیْحَکَ!(1) اَمِنْ اَهْلِ السَّماءِ تَحْرُسُنی اَوْمِنْ اَهْلِ الاَْرْضِ؟ فَقالَ: لا، بَلْ مِنْ

اَهْلِ الاَْرْضِ، فَقالَ: اِنَّ اَهْلَ الاَْرْضِ لایَسْتَطیعُونَ لی شَیْئاً اِلّا بِاِذْنِ اللّهِ مِنَ السَّماءِ فَارْجِعْ، فَرَجَعَ؛ ای قنبر! تو را چه شده است؟ (چرا مرا تعقیب می کنی؟) قنبر گفت: آمده ام تا از تو مراقبت کنم. حضرت فرمود : وای بر تو، از من دربرابر بلاهای آسمانی مراقبت می کنی، یا خطراتی که ممکن است از زمینیان به من برسد؟ قنبر گفت: دربرابر

ص: 63


1- «ویحک» سرزنش دوستانه امّا «ویلک» سرزنش همراه با مذمّت و دشمنی است.

خطرات آسمانی که نه، بلکه دربرابر خطرات زمینیان. فرمود : زمینیان تا زمانی که خداوند اجازه ندهد قادر بر انجام هیچ کاری برعلیه من نیستند، بنابراین بازگرد. قنبر بازگشت».(1)

 

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngقنبر کیست؟

در شرح حالات قنبر مطالب زیادی نقل شده،(2) امّا پایان عمرش

عبرت انگیز است. مرحوم محدّث قمی در کتاب ارزشمند سفینه البحار چنین می گوید :

«روزی حجّاج بن یوسف ثقفی رو به اطرافیانش کرد و گفت : یکی از دوستان خاصّ علی را بیاورید تا با کشتنش قرب به خدا پیدا کنم! این جمله بسیار عجیب است. او می خواست با کشتن دوست خاصّ علی علیه السلام قرب الی الله پیدا کند، آیا واقعیّت داشت؟»

بعید نیست، چون هنگامی که انسان در مسیر خطا حرکت کند وبر آن اصرار ورزد، خداوند عقلش را می گیرد و درنتیجه معروف ها در نظرش منکر و منکرات در نظرش معروف می شود. خداوند متعال در آیه 104 سوره کهف به این مطلب اشاره کرده است. واین درحقیقت نوعی مجازات برای سرکشان و عاصیان است، تا به این وسیله کوله بار گناهانشان سنگین تر و عذابشان در جهان آخرت شدیدتر شود. به هر حال، یکی از حاضران در

ص: 64


1- اصول کافی، ج2، ص59، باب فضل الیقین، ح10.
2- معجم رجال الحدیث، ج14، ص85، شماره9637.

مجلس حجّاج گفت: «یکی از آن ها را سراغ دارم، او، قنبر، خادم

علی علیه السلام است. حجّاج دستور داد قنبر را آوردند. پرسید: قنبر تویی؟ گفت: آری، من قنبر از قبیله بنی همدان هستم. پرسید: مولای تو علی است؟ گفت: مولای من خداست، من خادم علی علیه السلام بودم. پرسید: دوست داری چگونه کشته شوی؟ گفت: آن گونه که دوست داری سرانجام تو را بکشند! ولی از آقایم علی علیه السلام شنیده ام که در راه ولایت و دوستی او، مرا ذبح خواهند کرد. حجّاج بدون توجّه به این که این پیشگویی در صورت تحقّق، نوعی معجزه و کرامت برای حضرت علی علیه السلام محسوب خواهد شد، گفت: همان طور که علی گفته او را ذبح کنید».(1) قنبر نه ترسید و نه لرزید و نه التماس

کرد چون می دانست در مسیر رضای خداست.

سر در ره جانانه فدا شد چه به جا شد از گردنم این دین ادا شد چه به جا شد

از خون دلم بسته حنا بر سر انگشت خون دلم انگشت نما شد چه به جا شد(2)

 

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngمقام عالی یقین مولی علی علیه السلام

به هر حال مفهوم کلامی که حضرت علی علیه السلام به قنبر گفت حاکی از این است که او به قدری مقام یقینش قوی بود که از هیچ چیز پروا

ص: 65


1- سفینه البحار، ج7، ص366.
2- طبق آنچه در اینترنت آمده، سراینده این شعر محزون کشمی است.

نداشت. افراد عادی چنین نیستند و در مواردی نیاز به محافظ دارند، البتّه نه به این معنی که از سایه خود هم بترسند و محافظ را محافظ بدانند و از خدا غفلت کنند.

معنی دیگر این کلام آن است که بدون اذن پروردگار هیچ مؤثّری در عالم هستی اثربخش نیست. کارد در صورتی می برد که خداوند اجازه دهد، اگر او اجازه ندهد برّنده ترین کاردها هم نمی برد ولذا حضرت ابراهیم علیه السلام هرچه کارد را بر گلوی اسماعیل علیه السلام کشید نبرید و با زبان حال، کارد خطاب به ابراهیم علیه السلام گفت: «اَلْخَلیلُ یَأْمُرُنی بالْقَطْعِ وَالْجَلیلُ یَنْهانی؛ ابراهیم خلیل دستور بریدن می دهد امّا خداوند جلیل اجازه بریدن نمی دهد».(1) آتش می سوزاند، به شرط

آن که خداوند اجازه دهد، امّا بدون اجازه او، خروارها هیزم نیز که روی هم ریخته شود و دریایی از آتش فراهم گردد به گونه ای که امکان پرتاب ابراهیم علیه السلام از نزدیک نباشد وآن ها برای فرار از حرارت آتش مجبور شوند با منجنیق آن حضرت را به وسط آتش پرتاب کنند،(2) بازهم آتش ذرّه ای از بدن ابراهیم علیه السلام را نمی سوزاند!(3)

 

 

ما مثل جمعی از اشاعره نیستیم که عالم اسباب را انکار کرده ومعتقدند که آب آتش را خاموش نمی کند، وآتش نمی سوزاند، وکارد نمی برد، بلکه تمام این کارها توسط خدا انجام می شود،(4) ما

ص: 66


1- .اطیب البیان،ج10،ص231،وج11،ص56و178وتفسیراثنی عشری،ج11،ص143.
2- تاریخ انبیاء، ص 141 و 142.
3- شرح این مطلب را در کتاب قهرمان توحید، فصل ششم نوشته ایم.
4- آیات ولایت در قرآن، ص254 به بعد.

این عقیده را قبول نداریم امّا معتقدیم که آب به اذن خدا خاموش

می کند وآتش به فرمان خدا می سوزاند و کارد به اجازه او می برد.

دیده ای باید سبب سوراخ کن تا حجب را برکند از بیخ و بن(1)

 

اگر چنین ایده ای داشته باشیم همیشه در زندگی آرامش خواهیم داشت. امیدوارم پرتوی از یقین مولی علی علیه السلام در قلب و روح ما ایجاد شود، تا آثار و ثمرات آن را در دنیا و آخرت درک کنیم.

سؤال : آیا معنای این حدیث، عدم نیاز به محافظت و مراقبت از اشخاص است، در حالی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مراقب و محافظ داشت و استوانه الحرس، که هم اکنون نیز جایش در مسجدالنبی 9 معلوم ومشخص است، محل مراقبان و محافظان آن حضرت بوده است؟ یا معنای روایت چیز دیگری است؟

جواب : همان گونه که مرحوم کلینی روایت مورد بحث را در مباحث مربوط به یقین آورده، این روایت درباره عده ای از اولیاءالله است که در سایه رسیدن به مقام یقین، نیاز به مراقب ندارند. واگرهم از مراقب استفاده کنند برای حفظ ظاهر و بسته ماندن دهان برخی از مردم است. انسان واصل شده به قلّه یقین، به جایی می رسد که مطمئن می شود تنها خداوند حافظ اوست. البته هرکسی به این مقام نمی رسد؛ ولی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام چنین بودند ومحافظت از پیامبر صلی الله علیه و آله نیز صرفاً یک امر تشریفاتی بود.

ص: 67


1- مثنوی معنوی، دفتر پنجم، ص 900.

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngراه های رسیدن به یقین

یقین، آثار و ثمرات عجیبی دارد. هرچه یقین انسان به ذات پاک خداوند و توانایی اش بر همه چیز و علم و آگاهی و دیگر صفاتش بیشتر شود آثار بیشتری خواهد داشت.

برای تحصیل یقین دو راه وجود دارد :

1. مطالعه هرچه بیشتر در آثار خداوند؛ ولذا در جای جای قرآن، مردم به تدبّر و تفکّر در جهان هستی سفارش شده اند.

2. اعمال پاک و صالح؛ هرچه اعمال پاک و شایسته انسان بیشتر شوددرجات یقینش بالاترمی رودوهرچه یقین فزون ترگرددآرامش بیشتری حاصل می شود. که شرح آن، ذیل حدیث دهم گذشت.

* * *

ص: 68

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png13. سرآمد طاعت ها

اشاره

 

امام صادق علیه السلام فرمود :

«رَأسُ طاعَهِ اللّهِ الصَّبْرُ وَ الرِّضا عَنِاللّهِ فیما اَحَبَّ الْعَبْدُ اَوْکَرِهَ، وَلایَرْضی عَبْدٌ عَنِاللّهِ فیما اَحَبَّ اَوْ کَرِهَ اِلّا کانَ خَیْراً لَهُ فیما اَحَبَّ اَوْ کَرِهَ؛ اوج اطاعت و بندگی خدا دو چیز است: صبر و شکیبایی دربرابر حوادث، و راضی بودن به قضای الهی، چه مطلوب بنده باشد و چه نباشد. و هیچ بنده ای راضی به قضای الهی در چیزهای مطلوب ونامطلوب نمی شود مگر این که خیرش در آن چیز مطلوب یا نامطلوب نهفته است».(1)

 

مسأله راضی بودن به قضای پروردگار مسأله بسیار مهمّی است ودرروایات فراوانی برآن تأکیدشده است. در حدیث چهارم «باب الرضابالقضاء» جلد دوم اصول کافی، که حدیث مورد بحث نیز از همان باب است، حدیث مفصلی از پیامبراسلام صلی الله علیه و آله نقل شده که درواقع یک حدیث قدسی است. خلاصه آن روایت چنین است :

ص: 69


1- اصول کافی، ج2، ص60، باب الرضا بالقضاء، ح1.

خداوند می فرماید: صلاح کار بعضی از بندگانم آن است که به آن ها مال و ثروت فراوان داده شود، لذا آن ها را ثروتمند می کنم وامتحان آن ها هم در همین ثروت فراوان است که آیا آن را در مسیر اطاعت و رضای من مصرف می کنند، یا با آن عصیان خواهند کرد؟

گروه دوّمی هستند که صلاح آن ها را در کمی مال و ثروت وتنگدستی می دانم، لذا به آن ها به مقدار نیاز و حاجت می دهم نه بیشتر، و امتحان و آزمایش آن ها را نیز در فقر و تنگدستی قرار می دهم که آیا بر آنچه دارند، صبر می کنند یا به سراغ اموال حرام ونامشروع می روند؟

برخی بندگانم شوق زیادی برای اطاعت وبندگی و عبادت دارند، اهل نماز شب و تلاوت قرآن و مناجات ورازونیازند، این توفیق را به آن ها می دهم. امّا گاه خواب را بر آن ها مسلّط می کنم، وزمانی بیدار می شوند که اذان را گفته اند و زمان نماز شب ورازونیاز گذشته است، زیرا مصلحت آن ها را در خواب ماندن می دانم. مصلحتشان چند شب محروم ماندن از نماز شب است، تا مبادا دچار عجب و غرور شوند.

عبادت خوب است، امّا گاه مصلحت انسان در خواب است تا فریب وسوسه های شیطان را نخورد و بر مرکب غرور سوار نشود.

آنچه در این روایت قدسی آمده سه مثال است، و روشن است که منحصر در آن سه نیست. مصلحت یک نفر در سلامت است ومصلحت دیگری در بیماری؛ مصلحت یکی در مقام و دیگری

ص: 70

در نداشتن مقام؛ مصلحت یکی در داشتن دوستان خوب و دیگری در محروم بودن از آن. مهم این است که راضی به رضای خدا باشیم. چراکه بنده حقیقی کسی است که راضی به قضاءالله باشد.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngچگونه راضی به قضاءالله باشیم؟

اگر به سه نکته توجّه کنیم و به آن ایمان داشته باشیم، به راحتی تسلیم قضای الهی خواهیم شد :

اوّل : خداوند، حکیم و رحیم است و بدون حساب وکتاب کاری نمی کند.

دوّم :خداوند هیچ نیازی به بندگانش ندارد، ما اگر ثروتمند باشیم یا فقیر، سالم باشیم یا بیمار، خواب باشیم یا بیدار، در حال عبادت باشیم یا تارک آن و... هیچ کدام منفعت یا ضرری برای خداوند نداردوعباداتی که واجب شده،کلاس های تربیتی برای خودماست.

سوّم : علم و دانش ما محدود است، آنچه می دانیم درمقابل آنچه نمی دانیم قطره ای دربرابر دریاست. دانشمند خداشناس معروف، اینشتین می گوید: «تمام علوم و دانش بشر از ابتدای خلقت تاکنون دربرابر مجهولاتش همچون یک ورق از یک کتاب قطور است» وبه عقیده من حتّی کمتر از یک ورق است.

این، علم ودانش تمام انسان ها در طول تاریخ است، حال، علم ودانش من که هیچ هیچ است.

اگر به این سه نکته توجّه کنیم و به آن ایمان داشته باشیم

ص: 71

درمقابل حوادث بی تابی نمی کنیم و آن را به صلاح خود می دانیم،

تجربه نیز این مطلب را ثابت کرده است. در زندگی خود ما حوادثی پیش آمده که در آن موقع برایمان نامطلوب و تلخ بود، ولی گذشت زمان ثابت کرد که اگر آن حادثه رخ نمی داد زندگی مان تباه می شد.(1)

منتها گاه حکمت و فلسفه حوادث و ناملایمات به مرور زمان روشن می شود و گاه تا آخر عمر برملا نمی گردد.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngفواید راضی بودن به قضاءالله

راضی بودن به قضاءالله فواید و آثاری دارد که به دو مورد آن اشاره می کنیم :

1. آرامش روح : انسان در زندگی باید تلاش و کوشش خود را به کار گیرد و سستی و تنبلی را کنار بگذارد، امّا اگر علی رغم تمام تلاش ها و کوشش ها حادثه ناخوشایندی رخ داد بی تابی نکند وراضی به قضای الهی باشد و آرامش خود را از دست ندهد. در دنیای مادّی امروز بیماران روانی رو به افزایش اند و پیش بینی می شود که دنیا سرانجام تبدیل به دارالمجانین بزرگی گردد.

امّاافرادباایمان درمقابل حوادث همچون کوه استوارند(2) وآرامش

ص: 72


1- آیه شریفه 216 سوره بقره اشاره ای به این مطلب کرده است.
2- .حضرت علی علیه السلام بعدازجنگ نهروان وخاموش کردن فتنه خوارج درسخنانی به بیانبخشی از ویژگی های خود در زمان صدر اسلام در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله پرداخت. ازجملهفرمود: «همانند کوهی بودم که تندبادها نمی توانند آن را به حرکت درآورند، وطوفان هاآن را از جای برکنند، هیچ کس نمی توانست عیبی در من بیاید» (نهج البلاغه، خطبه 37).

روحی خودراازدست نمی دهند؛چون می دانندبه صلاح آن هاست.

2. حسن ظنّ به خدا؛ کسی که براثر فقدان سه نکته ای که گفته شد، راضی به قضای الهی نیست، به تدریج به خداوند سوءظن پیدا می کند. این مطلب در نامه هایی که به دست ما می رسد به روشنی دیده می شود که برخی براثر حادثه ای، یا برآورده نشدن حاجتشان، از خداوند زده شده و نماز و روزه را رها کرده اند. چنین افرادی به خداوند سوءظن دارند، امّا کسانی که راضی به قضای الهی هستند ایمانشان را از دست نداده وبه خداوند حسن ظن دارند. توجّه به این نکته نیز لازم است که حوادث دنیوی، ظاهری دارد وباطنی؛ گاه ممکن است ظاهر حادثه ای به نفع ما نباشد، امّا باطن آن به سود ما باشد، داستان موسی و خضر علیهما السلام از همین قبیل بود که ظاهر آن، اعتراض موسی علیه السلام را بلند کرد امّا وقتی از باطن آن اطلاع یافت سکوت کرد و قانع شد.

تقویت پایه های ایمان، مأیوس نشدن از ادامه راه، بی تفاوت نبودن، توکّل برخدا و مانند آن، از دیگر ثمرات راضی بودن به قضاءالله است که این جا جای شرح و بسط آن ها نیست.

* * *

ص: 73

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png14. نشانه های مؤمن

اشاره

 

شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید :

«بِاَیِّ شَیْءٍ یُعْلَمُ الْمُؤْمِنُ بِاَنَّهُ مُؤْمِنٌ؟ قالَ: بِالتَّسْلیمِ لِلّهِ وَالرِّضا فیما وَرَدَعَلَیْهِ مِنْ سُرُورٍ اَوْسَخَطٍ؛ از چه راهی می توان فهمید که مؤمن، مؤمن است (نشانه ایمان چیست)؟ امام علیه السلام فرمود: نشانه اش آن است که دربرابر خداوند تسلیم باشد ودرباره حوادثی که در زندگی اش رخ می دهد راضی باشد، چه آن حوادث اسباب خوشحالی او گردد، یا موجبات ناراحتی وغضبش را فراهم کند».(1)

 

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngسختی های اجتناب ناپذیر زندگی

زندگی انسان، چه بخواهد و چه نخواهد، آمیخته با انواع سختی ها و مشکلات و حوادث تلخ و شیرین است، به گونه ای که نمی توان باور کرد که کسی در طول عمرش مشکلی نداشته باشد. مشکلات جسمی، روحی، فردی، اجتماعی، خانوادگی، فامیلی،

ص: 74


1- اصول کافی، ج2، ص62، باب الرضابالقضاء، ح12.

اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، طبیعی، انواع بیماری ها، زلزله ها، سونامی ها، جنگ ها، قحطی ها و خشکسالی ها و مانند آن، در زندگی بشر وجود دارد و لازمه زندگی وی شده است.

در ماه های اخیر(1) فوران آتش فشان در ایسلند تمام اروپا را تحت

تأثیر خود قرار داد، به گونه ای که انتشار ذرّات خاکستر این آتش فشان هزاران هزار مسافر را در فرودگاه ها زمین گیر کرد و مانع پرواز بموقع آن ها شد. وعجیب این که هیچ کس قادر بر جلوگیری از چنین حوادثی نیست. زلزله ها گاه آن قدر شدید و وحشتناک است که یک شهر را به تلی از خاک تبدیل می کند، بلکه گاه حتّی اثری از بقایای آن محل آباد سابق نمی ماند! روستاهایی وجود داشته که براثر زلزله، زمین دهان باز کرده و تمام روستا را با اهالی آن بلعیده و سپس شکاف زمین بسته شده و جای روستا صاف صاف گشته است! گاه زلزله ای در اعماق دریا رخ می دهد و امواج خروشانی در دریا ایجاد می کند وآن امواج تبدیل به سونامی شده وساحل و ساحل نشینان و تمام ساختمان ها و کاخ ها و کوخ ها را نابود می کند. مؤمن دربرابر این حوادث باید تسلیم و راضی باشد.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngپرهیز از مشکلات خودساخته

البتّه یک سری مشکلات و حوادث، خودساخته است و نتیجه سوء تدبیر و عدم برنامه ریزی مناسب خود ماست. مثل این که

ص: 75


1- این سخنان در تاریخ 19 / 3 / 1389 ایراد شده است.

دانش آموزی تنبلی کرده و درس نخوانده و مردود شده است؛ یا شخصی بدون آمادگی کافی در کنکور شرکت کرده و امتیاز لازم را به دست نیاورده است؛ یا انسانی بدون اخذ ضمانت کافی ومدارک معتبر، اموال خود را در اختیار کسی گذاشته و آن شخص آن ها را بالا کشیده است. تسلیم شدن دربرابر این حوادث خودساخته که انسان ها خود عامل آن هستند معنی ندارد و اجر و ثوابی هم بر آن مترتّب نمی شود، بلکه دعا برای رفع آن نیز بی اثر است. ولذا در روایتی می خوانیم که دعای چند نفر به هدف اجابت نمی رسد :

«اَلرَّجُلُ جالِسٌ فی بَیْتِه یَقُولُ یارَبِّ ارْزُقْنی، فَیَقُولُ لَهُ: اَلَمْ آمُرْکَ بِالطَّلَبِ؟! وَرَجُلٌ کانَتْ لَهُ امْرَأهٌ فَدَعا عَلَیْها، فَیَقُولُ: اَلَمْ اَجْعَلْ اَمْرَها بِیَدِکَ؟! وَرَجُلٌ کانَ لَهُ مالٌ فَاَفْسَدَهُ، فَیَقُولُ: یارَبِّ ارْزُقْنی، فَیَقُولُ لَهُ: اَلَمْ آمُرْکَ بِالاْقْتِصادِ... وَرَجُلٌ کانَ لَهُ مالٌ فَاَدانَهُ بِغَیْرِ بَیِّنَهٍ فَیَقُولُ: اَلَمْ آمُرْکَ بِالشَّهادَهِ؟!؛ 1.مردی که در خانه اش می نشیند (و به دنبال کار نمی رود) و از خدا می خواهد که روزی اش دهد. خداوند به او می گوید: مگر به تو دستور ندادم به دنبال کسب روزی باش؟! 2.مردی که همسر بدی دارد و او را نفرین می کند که از دستش خلاص شود، خداوند به او می گوید: مگر حق طلاق را به تو ندادم (چرا از آن استفاده نمی کنی)؟! 3. مردی که ثروتمند است واموالش را ضایع می کند وسپس از خدا روزی می طلبد. خداوند به او می گوید: مگر تو را سفارش به اقتصاد و میانه روی در هزینه کردن اموالت نکردم؟!... 4.و مردی که اموالش را به دیگری قرض

ص: 76

می دهد و شاهد و سندی از وام گیرنده نمی گیرد (و او اموالش را بالا می کشد) خداوند به او می گوید: «مگر به تو سفارش نکردم که در چنین مواردی شاهد بگیر؟!».(1)

 

خلاصه این که تسلیم و رضا مربوط به حوادث غیرقابل پیشگیری و خارج از حدود اختیارات ماست، که صبر و تسلیم ورضا دربرابر چنین حوادثی، هم ثواب دارد، هم ارزش محسوب می شود و هم نشانه ایمان است. اگر انسان دربرابر چنین حوادثی تسلیم نباشد ممکن است ایمانش را از دست بدهد. همان گونه که برخی از مسلمانان در مواجهه با یک مشکل یا حادثه یا عدم استجابت دعا و خواسته هایشان دست از نماز و روزه و دعا وتوسّل و خلاصه اعتقاداتشان می کشند و به تسلیم و رضا پشت پا می زنند. بنابراین، تسلیم و رضا نقش مهمّی در ایمان دارد و بدون آن، مؤمن، مؤمن نمی شود، و چه افراد مؤمنِ نمازشب خوانی که براثر نداشتن مقام تسلیم و رضا، متزلزل الایمان از دنیا رفته اند.

* * *

ص: 77


1- میزان الحکمه، ج3، ص1182، باب1204، ح5701.

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png15. توکّل و آثارش

اشاره

 

امام صادق علیه السلام فرمود :

«اَوْحَی اَللّهُ عَزَّوَجَلَّ اِلی داوُدَ علیه السلام مَااعْتَصَمَ بی عَبْدٌ مِنْ عِبادی دُونَ اَحَدٍ مِنْ خَلْقی عَرَفْتُ ذلِکَ مِنْ نِیَّتِه ثُمَّ تَکیدُهُ السَّماواتُ وَالاَْرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ اِلّا جَعَلْتُ لَهُ الْمَخْرَجَ مِنْ بَیْنِهِنَّ وَمَااعْتَصَمَ عَبْدٌمِنْ عِبْادی بِاَحَدٍمِنْ خَلْقی عَرَفْتُ ذلکَ مِنْ نِیَّتِه، اِلّاقَطَعْتُ اَسْبابَ السَّماواتِ وَالاَْرْضِ مِنْ یَدَیْهِ وَ اَسْخَتُّ الاَْرْضَ مِنْ تَحْتِه وَلَمْ اُبالِ بِاَیِّ وادٍ هَلَکَ؛ خداوند عزّوجل به حضرت داود علیه السلام وحی فرستاد که: هر بنده ای از بندگان من، بر من توکّل وتکیه کند، نه بر غیر من از مخلوقات، و در نیّتش صادق و راستگو باشد،سپس تمام آسمان هاوزمین و کسانی که در آن سکونت دارند به دشمنی با او برخیزند (و بخواهند او را ضعیف و ناتوان کنند) راه نجاتی برای او قرار می دهم. و هر بنده ای از بندگانم بر غیر من توکّل کند و در این راه ثابت قدم باشد تمام اسباب عالم آفرینش را از او قطع می کنم، و(حتّی) زمین را که زیر پای اوست دشمن او می گردانم،واهمیّت نمی دهم که درکدام سرزمین به هلاکت برسد».(1)

ص: 78


1- اصول کافی، ج2، ص63، باب التفویض الی الله، ح1.

چند نکته در این حدیث شریف قابل توجّه است :

1. حدیث مورد بحث، یک حدیث قدسی است. حدیث قدسی به حدیثی گفته می شود که گوینده آن خداست، هرچند روایات معصومین علیهم السلام هم درواقع سخن خداست، که به شکل قال رسول الله و قال الباقر و قال الصادق : و مانند آن بیان می شود،(1)

ولی حدیث قدسی به شکل قال الله گفته می شود.

برخی نیز معتقدند که وحی دو گونه است: الف) وحی قرآنی، که براساس اعجاز نازل شده است. ب) وحی غیر قرآنی که براساس اعجاز نیست و حدیث قدسی از نوع دوّم است.(2)

 

2. چرا در این روایت، حضرت داود علیه السلام مخاطب قرار گرفته است؟ داود پیامبر علیه السلام ، صاحب ملک عظیمی بود. ملکی که حضرت داود و حضرت سلیمان علیهما السلام داشتند نظیر نداشت، نه تنها در گذشته، که در آینده هم شاید نظیر آن نخواهد آمد. ولی در عین حال، خداوند خطاب به او می فرماید: با آن همه توان و قدرت وامکانات، اگر بر غیر من توکّل کنی و بر احدی از مخلوقات تکیه بزنی، راه به جایی نمی بری وتمام اسباب آسمان و زمین را از تحت قدرتت خارج می کنم!

3. مردم سه گروه اند :

گروه اوّل، مادّی ها و طبیعی مسلک ها هستند، که عالم ماوراء

ص: 79


1- جامع احادیث الشیعه، ج1، ص180، ح112.
2- شرح بیشتر را در کتاب معجم الاحادیث القدسیه الصحیحه، ص 3 به بعد،مطالعه فرمایید.

طبیعت را قبول ندارند و آن را خیال و توهّم و پندار می دانند وشعار آن ها مضمون این آیه شریفه است: «(مَا هِیَ إِلاَّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلاَّ الدَّهْرُ)؛ چیزی جز همین زندگی دنیای ما در کار نیست؛ گروهی از ما می میرند و گروهی جای آن ها را می گیرند؛ وجز روزگار]=طبیعت[ ما را هلاک نمی کند».(1) خلاصه این که این

گروه غرق در عالم اسباب اند.

گروه دوّم کسانی هستند که ظاهراً مسلمان اند، ولی به کلّی منکر عالم اسباب اند. آن ها برخلاف آیات صریح قرآن مجید، که عالم اسباب را تأیید وتثبیت می کند، منکر آن شده اند. این که قرآن مجید می فرماید: «(یُحْیِ الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا)؛ خداوند زمین را بعد از مرگ آن زنده می کند»(2) تأیید عالم اسباب است. این که حضرت مسیح علیه السلام

صریحاً می گوید: «(وَأُحْیِ الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللهِ)؛ مردگان را به اذن خدا زنده می کنم»(3) یا «(وَأُبْرِءُ الاَْکْمَهَ وَالاَْبْرَصَ)؛ به اذن خدا کور مادرزاد

ومبتلا به بیماری پیسی را بهبود می بخشم»(4) معنایش این است که

فاعل آن کار حضرت عیسی علیه السلام است؛ البتّه او به اذن خدا این کار را انجام می دهد.

گروه سوم کسانی اند که در سایه تعلیمات ائمّه هدی :، هم معتقد به عالم اسباب هستند و هم ایمان به مسبب الاسباب دارند؛ گروهی که نه در عالم اسباب گم شده، و نه مسبب الاسباب را

ص: 80


1- سوره جاثیه، آیه24.
2- سوره حدید، آیه17.
3- سوره آل عمران، آیه49.
4- سوره آل عمران، آیه49.

فراموش کرده اند. آن ها، هم به مقتضای آیه شریفه: «(وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّهٍ)؛ برای مقابله با آن ها ]=دشمنان[، هرچه در توان دارید از نیرو واز اسب های ورزیده آماده سازید»(1) از همه امکانات

و اسباب بهره می گیرند، و هم به مقتضای آیه شریفه: «(وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللهِ)؛ وپیروزی جز از طرف خدا نیست»(2) نصر و پیروزی را

تنها از ناحیه خدا می دانند.

طبق روایت مورد بحث، اگر انسان در چنین حالتی قرار گیرد وبرخداتوکّل کندهیچ چیزوهیچ کس نمی توانداوراازپای درآورد.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngآثار توکل بر خدا

چنین انسانی هرگز به خود یأس و نومیدی راه نمی دهد، که یأس و ناامیدی اوّلین عامل شکست است.

علاوه براین،انسان متوکّل،شجاع ونترس است وازهجوم دشمن و کثرت مخالفین هرگز نمی هراسد و می گوید: «وَاللّهِ لَوْ تَظاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلی قِتالی لَماوَلَّیْتُ عَنْها؛ به خدا سوگند! اگر (تمام) عرب برای نبرد با من پشت به پشت یکدیگر بدهند، به جنگ پشت نمی کنم».(3)

 

چنین انسان هایی اهل استقامت و پایداری و ایستادگی دربرابر مشکلات و ناملایمات هستند چون معتقدند که خداوند برای آن ها راه نجاتی در نظر خواهد گرفت.

ص: 81


1- سوره انفال، آیه 60.
2- سوره انفال، آیه10.
3- نهج البلاغه، نامه 45.

علاوه بر همه این ها، محصول توکّل، آرامش روح و آسایش قلب است، که البتّه به آسانی حاصل نمی شود. در طول تاریخ مسائلی رخ داده که عبرت انگیز است. ازجمله این که حضرت سلیمان علیه السلام با آن حشمت و ملک و مقام، زمانی که تکیه بر عصا کرده و ناظر بر کارکرد عمّالش بود، در حال ایستاده قبض روح شد. همه مشغول کارهای خود بودند، امّا موریانه ها مأمور خوردن عصای سلیمان علیه السلام شدند، هنگامی که آن ها مأموریت الهی را به انجام رساندند عصا شکست و جسد بی جان سلیمان علیه السلام به روی زمین افتاد و همه چیز به هم ریخت. آری!

آن جا که خداوند اراده کند، یک موریانه تمام ملک سلیمان علیه السلام را به هم می ریزد.(1) اگر او بخواهد، طوفانی از سنگ ریزه ها می آید

ولشکر احزاب را درهم می کوبد.(2) اگر خداوند تصمیم بر حفظ

جان پیامبرش بگیرد عنکبوتی را مأمور می کند که بر در غار ثور تار بتند، و با این کار پیامبرش را حفظ می کند.(3) قدرتش به اندازه ای

است که با کوچک ترین چیز، بزرگ ترین نتیجه ها را ازقبیل پیروزی وشکست، ایجاد می کند. آیا بر چنین خدایی باید تکیه کرد، یا بر بندگان ضعیف و ناتوانش؟! و سخن آخر این که همه چیز به توحید بازمی گردد و از آن سرچشمه می گیرد حتی فضایل اخلاقی.

* * *

ص: 82


1- تاریخ انبیاء محلّاتی، ص 548.
2- سوره احزاب، آیه9.
3- تفسیر نمونه، ذیل آیه30 سوره انفال.

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png16. گفتگوی امام سجّاد علیه السلام و حضرت خضر علیه السلام

اشاره

 

امام سجّاد علیه السلام فرمود :

«خَرَجْتُ حَتَّی انْتَهَیْتُ اِلی هذَا الْحائِطِ فَاتَّکَأْتُ عَلَیْهِ فَاِذا رَجُلٌ عَلَیْهِ ثَوْبانِ اَبْیَضانِ یَنْظُرُ فی تِجاهِ وَجْهی، ثُمَّ قالَ: یا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ! مالی اَراکَ کَئیباً حَزیناً؟ أعَلَی الدُّنْیا؟ فَرِزْقُ اللّهِ حاضِرٌ لِلْبَرِّ وَالْفاجِرْ. قُلْتُ: ما عَلی هذا اَحْزَنُ وَاِنَّهُ لَکَما تَقُولُ. قالَ: فَعَلَی الاْخِرَهِ؟ فَوَعْدٌ صادِقٌ یَحْکُمُ فیهِ مَلِکٌ قاهِرٌ - اَوْ قالَ: قادِرٌ - قُلْتُ: ما عَلی هذا اَحْزُنُ وَ اِنَّهُ لَکَما تَقُولُ، فَقالَ: مِمَّ حُزْنُکَ؟ قُلْتُ: ]مِمّا[ نَتَخَوَّفُ مِنْ فِتْنَه ابْنِ الزُّبَیْرِ وَ ما فیهِ النّاسُ. قالَ: فَضَحِکَ، ثُمَّ قالَ: یا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ! هَلْ رَأَیْتَ اَحَداً دَعَا اللّهَ فَلَمْ یُجِبْهُ؟ قُلْتُ: لا، قالَ: فَهَلْ رَأَیْتَ اَحَداً تَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ فَلَمْ یَکْفِه؟ قُلْتُ : لا،قالَ: فَهَلْ رَأَیْتَ اَحَداً سَأَلَ اللّهِ فَلَمْ یُعْطِه؟ قُلْتُ: لا، ثُمَّ غابَ عَنّی؛ از منزل خارج شدم تا به این دیوار (احتمالاً دیوار مسجدالنبی) رسیدم (ناراحت وغمناک) بر آن تکیه زدم. ناگهان مرد سفیدپوشی را درمقابل خود دیدم که به من نگاه می کند، گفت: چرا این قدر غمناک وحزین هستی؟ آیا غصّه دنیا را می خوری؟ خداوند روزی

ص: 83

همه انسان ها را، چه خوب باشند و چه بد، (البتّه در سایه تلاش

وکوششان) می دهد. گفتم: غصّه دنیا را نمی خورم و همان طور که شما می گویی خداوند روزی همه را مقدّر کرده است. گفت: غصّه آخرت را می خوری؟ درمورد آخرت وعده خداوند راست است وآن خداوندِ مالکِ قادرِ قاهر در آن روز حکم خواهد کرد. گفتم : غصّه آخرت را هم نمی خورم وحرف شما درمورد آخرت هم صحیح است. گفت: پس از چه ناراحتی؟ گفتم: من از فتنه عبدالله بن زبیر وعوارض آن برای مردم (ودین) بیمناکم. امام سجّاد علیه السلام فرمود: آن مرد خندید وگفت: ای علی بن الحسین! آیا دیده ای کسی خدا را بخواند و خداوند او را اجابت نکند؟ گفتم: نه. گفت: آیا دیده ای کسی بر خدا توکّل کند وخداوند او را کفایت نکند؟ گفتم: نه. گفت: آیا دیده ای کسی از خداوند چیزی بخواهد وخداوند به او ندهد؟ گفتم: نه. سپس آن مرد از نظرم غایب شد».(1)

 

توجّه به چند نکته درمورد این حدیث لازم است :

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.png1. مرد سفیدپوش که بود؟

از قرائن استفاده می شود که منظور از «مرد سفیدپوش» در این روایت، خضر پیامبر علیه السلام است که در مشکلات و سختی ها به یاری دوستان خدا شتافته و آن ها را از مشکلات نجات می دهد.

آن حضرت در این جا سه جمله به امام سجّاد علیه السلام گفت تا او را از

ص: 84


1- اصول کافی، ج2، ص63، باب التفویض الی الله، ح2.

نگرانی برهاند.جملات مذکور،هم موجب رفع نگرانی امام سجّاد علیه السلام شد و هم درسی است برای ما و همه انسان ها تا دامنه قیامت.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.png2. فتنه ابن زبیر

روایت مورد بحث، پس از شهادت امام حسین علیه السلام و در آستانه فتنه عبدالله بن زبیر رخ داد. ابن زبیر از وضعیّتی که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام بر علیه یزیدبن معاویه پیش آمد سوء استفاده کرد وبا این که خود از دشمنان اهل بیت علیهم السلام بود از مردم مدینه و مکه برای خودبیعت گرفت تاحکومتش را بر عراق و حجاز، تثبیت کند. علّت ناراحتی امام علیه السلام این بود که اگر ابن زبیر پیروز می شد دشمنی از دشمنان اهل بیت علیهم السلام پیروز می گردید، و اگر مغلوب یزیدبن معاویه می شد قدرت یزید که از سرسخت ترین دشمنان اهل بیت علیهم السلام بود بیشتر می شد و درهرحال، مردم در این میان قربانی می شدند.

ناراحتی امام علیه السلام بجابودوابن زبیردر کار خود موفّق شد و9سال بر حجاز و عراق حکومت کرد. ولی بالاخره شامیان به سمت مقرّ حکومت اوحرکت کردند.به آن هاگفته شد که اگر مردم مدینه تسلیم نشده و مقاومت کردند سه روز بر شما حلال هستند!(1) شامیان بعد

از پیروزی، سه روز بر نوامیس و اموال مردم مسلّط گشته و مرتکب جنایاتی شدند که قلم از شرح و توصیف آن شرم دارد.(2)

ص: 85


1- مرآه العقول، ج8، ص18؛ بحارالانوار، ج71، ص124.
2- منتخب التواریخ، ص354.

آن ها هرچند متعرّض خاندان بنی هاشم نشدند، امّا جنایاتی که

بر سایر مردم روا کردند مصیبت دردناکی برای امام سجّاد علیه السلام بود. سپس به سمت مکّه حرکت کرده و بر فراز کوه ابوقیس منجنیقی نصب کردند و خانه کعبه را ویران ساختند و جنایت دیگری بر جنایات یزیدبن معاویه افزودند.(1)

 

عجیب است که هنوز در گوشه و کنار کشورهای اسلامی افرادی یافت می شوند که از یزیدبن معاویه به عنوان امیرالمؤمنین یاد کرده و به نامش مسجد و مدرسه می سازند! اگر این افراد نادان جنایت او را در کربلا، به فراموشی سپرده اند، درمورد جنایت غم بار وکم نظیر او در مکّه و مدینه چه می گویند؟ آیا وقت آن نرسیده که دست از لجاجت و تعصّب برداشته و حقایق مسلّم تاریخی را پذیرفته و از جنایت کاران تبرّی بجویند؟

برخی از اوقات دعاها به اجابت نمی رسد. اجابت نشدن دعاها هرچند علل مختلفی دارد ولی درهرحال نباید باعث نگرانی شود، زیرا هیچ دعا کننده ای دست خالی از درگاه خداوند برنمی گردد. به روایت زیبایی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این زمینه توجّه فرمایید :

«ما مِنْ مُسْلِمٍ دَعَا اللّهَ تَعالی بِدَعْوَهٍ لَیْسَ فیها قَطیعَهُ رَحِمٍ، وَلاَاسْتِجْلابُ اِثْمٍ، اِلّا اَعْطاهُ اللّهُ تَعالی بِها اِحْدی خِصالٍ ثَلاثٍ. اِمّا اَنْ یُعَجِّلَ لَهُ الدَّعْوَهَ وَ اِمّا اَنْ یَدَّخِرَها لَهُ فِی الاْخِرَهِ، وَ اِمّا اَنْ یَرْفَعَ عَنْهُ مِثْلَها مِنَ السُّوءِ؛ هر مسلمانی به درگاه الهی دعایی کند که مشتمل بر

ص: 86


1- مرآه العقول، ج8، ص19 و بحارالانوار، ج71، ص124.

گناهی نباشد ودر آن قطع رحمی نیز وجود نداشته باشد (مثل این که بگوید: خدایا! بین من وبرادرم جدایی بینداز) خداوند یکی ازسه پاداش زیررابه اوعطامی کند1:.دعایش رابه اجابت می رساند 2.آن دعا را برای آخرتش ذخیره می کند (و درمقابل آن پاداش به او می دهد) 3.مشکل دیگری از مشکلاتش را برطرف می سازد».(1)

 

بنابراین، اگر اجابت دعا به نفعش باشد خداوند در اجابت دعایش تعجیل می کند و اگر به مصلحتش نباشد یکی از دو کار زیر را برایش انجام می دهد :

1. به سبب آن دعا، اجر و پاداشی برایش در نظر گرفته و آن را ذخیره آخرتش می کند و در آن دنیا چیزی به او عطا می کند که از آنچه طلب کرده بود گران بهاتر است(2) ؛ به گونه ای که امکان دارد

بگوید: کاش بقیّه دعاهایم نیز مستجاب نشده بود و پاداش آن را اکنون دریافت می کردم.(3)

 

2. چنانچه برطرف شدن آن مشکل به مصلحتش نباشد خداوند مشکل دیگرش را برطرف می کند.

بنابراین دستی که به درگاه خداوندبلندمی شودخالی برنمی گردد.

* * *

ص: 87


1- میزان الحکمه، ج3، ص1187، باب 1209، ح5724.
2- میزان الحکمه، ج3، ص1187، باب 1209، ح 5726.
3- میزان الحکمه، ج3، ص1187، باب 1209، ح 5728.

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png17. دعا و شکر و توکّل

اشاره

 

امام صادق علیه السلام فرمود :

«مَنْ اُعْطِیَ ثَلاثاً لَمْ یُنْمَعْ ثَلاثاً: مَنْ اُعْطِیَ الدُّعاءَ اُعْطِیَ الاِْجابَهَ، وَ مَنْ اُعْطِیَ الشُّکْرَ اُعْطِیَ الزّیادَهَ، وَ مَنْ اُعْطِیَ التَّوَکُّلَ اُعْطِیَ الْکِفایَهَ ثُمَّ قالَ : اَتَلَوْتَ کِتابَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ: (وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ)(1) وَ قالَ :

(لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاََزیدَنَّکُمْ)(2) وَ قالَ: (اُدْعُونی اَسْتَجِبْ لَکُمْ)(3) ؛ کسی که سه

 

چیز نصیبش شود، سه چیز دیگر هم به او داده می شود :

1. اگر توفیق دعا پیدا کند، خداوند اجابت دعا را هم روزی اش می کند.

2.اگرتوفیق شکرگزاری نعم الهی رایابد،نعمتش افزون می شود.

3. اگر توفیق توکّل داشته باشد، خداوند امورش را کفایت خواهد کرد.

امام علیه السلام سپس فرمود: (آنچه گفتم، برگرفته از قرآن مجید است)

ص: 88


1- سوره طلاق، آیه3.
2- سوره ابراهیم، آیه7.
3- سوره غافر، آیه60.

آیا کتاب خداوند عزّوجلّ را تلاوت کرده ای؟ که فرمود: «هرکس بر خدا توکل کند خداوند او را تنها نمی گذارد» و فرمود: «اگر شکر نعمت های الهی را به جا آورید نعمتم را بر شما افزون می کنم» و(نیز) فرمود: «مرا بخوانید (و دعا کنید) تا شما را اجابت کنم».(1)

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngمنبع علوم ائمه علیهم السلام

از این روایت ارزشمند و قرائن دیگر استفاده می شود که علوم ائمه علیهم السلام منابع مختلفی داشته که یکی از مهم ترین آن ها قرآن مجید بوده است.

امامان اهل البیت علیهم السلام به دو شکل از قرآن مجید استفاده می کردند : گاه از ظاهر آیات قرآن استنباطاتی می نمودند، مانند روایت مورد بحث، که در آن از ظاهرِ سه آیه از قرآن استفاده شده، و گاه به باطن قرآن استدلال می کردند مانند روایتی درمورد قیام امام زمان (عج) که در آن به باطن آیه شریفه زیر استدلال شده است :

(قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرآ فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَّعِینٍ)؛ بگو: «به من خبر دهید اگر آب های (سرزمین) شما در زمین فرو رود، چه کسی می تواند آب جاری وگوارا در دسترس شما قرار دهد؟!».(2)

 

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: «این آیه درباره امامی نازل شده که قیام به عدل الهی می کند، می گوید: اگر امام شما پنهان گردد

ص: 89


1- اصول کافی، ج2، ص65، باب التفویض الی الله، ح6.
2- سوره ملک، آیه 30.

و ندانید کجاست، چه کسی برای شما امامی می فرستد که اخبار آسمان ها وزمین و حلال و حرام خدا را برای شما شرح دهد؟ سپس فرمود: «وَاللّهِ ما جاءَ تَأْویلُ هذِهِ الاْیَهِ وَلابُدَّ اَنْ یَجیءَ تَأْویلُها؛ به خداسوگند!تأویل این آیه هنوز نیامده، ولی سرانجام خواهد آمد».(1)

 

سرچشمه دیگر علوم ائمه علیهم السلام وراثت است. گاه تصریح می کردند که هرچه درباره احکام بیان می کنیم به نقل از پدرانمان از رسول خدا صلی الله علیه و آله است(2) .

 

سرچشمه دیگر، الهامات الهی به قلوب پاک و مطهر آن بزرگواران بوده است.

نتیجه این که علوم امامان معصوم علیهم السلام سرچشمه های مختلفی دارد، که مهم ترین آن ها قرآن مجید است.

 

شرح و تفسیر روایت

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.png1. دعا و اجابت

امام علیه السلام دراوّلین جمله فرمودند:«هرکس توفیق دعاپیداکندخداوند اجابت دعاراروزی اش می کند».البته اجابت دعاشرایطی برای خداوند وشرایطی برای دعاکننده دارد.شرایطی که مابایدرعایت کنیم متعدد است(3) و در بعضی روایات تا هشت شرط(4) شمرده شده که ازجمله

ص: 90


1- تفسیر نمونه، ذیل آیه 30 سوره ملک.
2- جامع احادیث الشیعه، ج1، ص180، ح112 و ص181، ح115.
3- .به بخشی ازاین شرایط درمیزان الحکمه،ج3،ص1166،باب 1197،اشاره شده است.
4- میزان الحکمه، ج3، ص1167، باب1197، ح5593.

آن ها توبه از گناه است. شخصی که آلوده به گناه است بدون توبه دعایش اجابت نمی شود(1) .یکی دیگرازشرایط،استفاده ازغذای حلال

است.(2) انرژی ای که با غذای حرام تولید شده و به کمک آن دست ها

به آسمان بلند گردیده وخداوند خوانده شده، مانع اجابت دعاست. باید از اموال نامشروع پاک شد تا لیاقت اجابت حاصل گردد.

همان گونه که گفته شد،اجابت دعاشرایطی هم برای خداونددارد که ازجمله آن ها مصلحت بنده است. گاه بنده نمی فهمد مصلحتش چیست، و تقاضای چیزی می کند که مایه بدبختی وهلاکت اوست، همانند بیماری که تقاضای غذایی می کند که خوردن آن منتهی به مرگ او می شود و پرستار وپزشک آگاه با آن موافقت نمی کند. خداوند هم در چنین مواردی با اجابت دعا موافقت نمی کند.(3)

انسان بعدها می فهمد که اگر آن دعا اجابت می شد زندگی اش آتش می گرفت، و چقدر خدا را شکر می کند که به هدف اجابت نرسید. البته همان طور که در حدیث قبل گذشت خداوند هیچ دعایی رابی اثر نمی کند واگر اجابت به مصلحت نباشد، یا عوض آن را در آخرت می دهد یا مشکل دیگری را از او حل می کند.(4)

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.png2. شکر و زیادی نعمت

در دوّمین جمله امام علیه السلام آمده است: «کسی که توفیق شکرگزاری

ص: 91


1- میزان الحکمه، ج3، ص1170، باب1198، ح5614.
2- میزان الحکمه، ج3، ص1168، باب1197، ح5597 تا 5605.
3- میزان الحکمه، ج3، ص1185، باب1206، ح5719.
4- شرح این مطلب را در میزان الحکمه، ج3، ص1187، باب1209، مطالعه فرمایید.

پیدا کند، نعمت هایش افزوده می گردد». باید توجّه داشت که مسائل مختلف دنیابی ارتباط باهم نیستندبلکه ازقبیل علّت ومعلول،وسبب و مسبّب اند. همه چیز در همه چیز تأثیر می کند، اعمال ما منشأ مسائلی خواهد بود، اخلاق ما آثاری خواهد داشت، افکار وگفتار ما پیامدهایی دارد و شکرگزاری نیز افزوده شدن نعمت را درپی خواهد داشت. اگر شکر نعمت کردم، چه با زبان و چه با کردار، خداوندمی گوید:این بنده لایق نعمت است،بیشتربه او بدهید. واگر شکر نکنم بلکه کفران بورزم با زبان حال و قال اعلام عدم لیاقت می کنم و طبیعی است که نعمت از کف انسان نالایق بیرون رود.

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.png3. توکّل و کفایت

امام علیه السلام در جمله آخر فرمود: «هرکس توفیق توکّل بر خدا پیدا کند در سایه حمایت الهی قرار می گیرد» اگر انسان بداند که در دنیا تنها نیست، اگر احساس کند که خداوند، قادر بر همه چیز است، اگر ایمان داشته باشدکه خداونداراده انجام هرکاری راکند آن کار تحقّق پیدا می کند، حتی اگر آفرینش هزاران خورشید همچون خورشید عالمتاب باشد.اگرباور کند که خداوند، قادر علی الاطلاق، حکیم مطلق، رحیم علی الاطلاق، و دانای مطلق است و بر چنین خدایی توکّل کند، بی شک خداوند او را کفایت می کند وتنهایش نمی گذارد ودرحوادث روزگارنجاتش می دهدواگرحادثه ای رابرای امتحان و پرورش او ایجاد کند سرانجام او را بی بهره نمی گذارد.

* * *

ص: 92

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png18. کظم غیظ

اشاره

 

امام صادق علیه السلام فرمود :

«کانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام یَقُولُ: مااُحِبٌّ اَنَّ لی بِذُلِّ نَفْسی حُمْرَالنَّعَمِ، وَ ما تَجَرَّعْتُ جُرْعَهً اَحَبَّ اِلَیَّ مِنْ جُرْعهِ غَیْظٍ لا اُکافی بِها صاحِبَها؛ همواره (جدّم) امام سجّاد علیه السلام می فرمود: دوست ندارم عزّت نفس وشرافتم را از دست بدهم حتّی اگر شتران سرخ مو نصیبم شود. وهیچ جرعه ای را برای نوشیدن گواراتر از فروبردن خشم و غیظ نمی دانم».(1)

 

امام چهارم علیه السلام دراین روایت شریف به دو مطلب مهم، یعنی «عزّت نفس» و «کظم غیظ» اشاره کرده است.

 

1. http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngعزّت نفس

عرب برای شترهای سرخ مو ارزش زیادی قائل است به گونه ای که هرکس چنین شترانی را در اختیار داشت ثروتمند محسوب

ص: 93


1- اصول کافی، ج2، ص109، باب کظم الغیظ، ح1.

می شد، بنابراین، معنای سخن امام علیه السلام چنین می شود: «بزرگ ترین ثروت ها را درمقابل ذلّت نفس نمی خواهم».

مردم دنیا در برخورد با مادیات سه گروه اند :

گروه اوّل : کسانی که صددرصد مادّی هستند و معیار شخصیّت راتنها ثروت و مادیّات می دانند و فرزندان زیاد که گاهی باعث جلب وجذب ثروت می شود برای آن ها اهمیّت زیادی پیدا می کند،همان گونه که در گذشته در میان عرب این طور بود. به همین دلیل کافران بر دو معیار کثرت مال و فرزند تکیه کرده ومی گفتند: «ثروت و فرزندان ما از پیامبران بیشتر است ولذا شخصیّت ما هم بالاتر است!».(1)

 

درداستان حضرت موسی علیه السلام وفرعون،وقتی حضرت موسی علیه السلام با لباس و عصای چوپانی درمقابل فرعون ظاهرشدو اعلام نبوّت کرد، فرعون لبخندی زد و گفت: اگر پیامبری پس چرا دستبند طلا،(2)

قصر باشکوه، اموال فراوان، باغات زیاد و ثروت انباشته نداری؟ خلاصه این که گروهی از مردم دنیا صددرصد مادّی هستند وهمه چیز را با معیار پول وثروت می سنجند.

گروه دوّم : کسانی که از نظر عقیده، الهی امّا در عمل، مادّی هستند. معتقد به خدا و پیامبر و روز قیامت و نماز و روزه هستند، امّا در مسائل اقتصادی، مادّی عمل می کنند و کاری به حلال و حرام

ص: 94


1- در آیه شریفه 34 سوره کهف اشاره ای به این مطلب شده است.
2- در آیه شریفه 53 سوره زخرف به این مطلب اشاره شده است. حضرت علی علیه السلام نیزدر خطبه 192 (خطبه قاصعه) به این مطلب پرداخته است.

ندارند. در گفتار، همچون مسلمانان و موحّدان سخن می گویند، امّا در عمل بسان کفّار عمل می کنند. بسیاری از مدّعیان ایمان و اسلام، جزء این گروه اند ولذا درمقابل پولداران خاضع اند، امّا فقرای باتقوا برایشان اهمیّتی ندارند.

گروه سوم : کسانی که شخصیّتشان در فکر و عمل، الهی است. انسان های پاکی که گفتار و عملشان یکی است و معیار کرامت وشخصیّت را تقوای الهی دانسته(1) و مال و ثروت را زینت دنیای

فانی می شمرند.(2) این افراد،الهی فکرمی کنندواعمالشان الهی است.

 

پیامبران آمده اند تا مردم را از گروه اوّل و دوّم خارج، و به گروه سوّم ملحق کنند. ولذا قبل از آمدن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله افرادی همچون ابولهب و ابوجهل و ابوسفیان ثروتمند، شخصیّت های جامعه بودند؛ امّا بعد از آمدن آن حضرت افراد فقیر امّا باتقوایی چون علی بن ابی طالب علیه السلام و سلمان فارسی و ابوذر غفاری جزء شخصیّت های جامعه اسلامی شدند، آن ها که زندگی ساده، امّا ایمان و تقوا وصفات اخلاقی والایی داشتند.

تمام کسانی که قصد اصلاح جامعه را دارند باید از این نقطه شروع کرده، و محور و ملاک شخصیّت را از مادیّات به الهیات تبدیل کنند والّا همان مفاسد مالی و اخلاقی ای که قبل از پذیرش اسلام وجود داشت بروز می کند. و از آن جا که ثروت ملاک

ص: 95


1- به این معیار و ملاک، در آیه شریفه 13 سوره حجرات اشاره شده است.
2- این مطلب در آیه شریفه 46 سوره کهف آمده است.

شخصیّت نیست، امام سجّاد علیه السلام حاضر نمی شود عزّت نفس خود را با بالاترین ثروت ها مبادله کند.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.png2. فرونشاندن خشم

امام علیه السلام در جمله دوم فرمود: «هیچ جرعه ای را برای نوشیدن بهتر از نوشیدن جرعه خشم نمی دانم».

تشبیه فرونشاندن خشم به نوشیدن آب به این دلیل است که وقتی انسان خشمناک می شود گویا چیزی بیخ گلویش گیر کرده، وگاه تن صدایش عوض می شود، و حتّی نمی تواند حرف بزند. هنگامی که خشم خود را کنترل می کند و به حالت عادی برمی گردد، همانند کسی است که آبی نوشیده و گلویش راحت شده و مشکل صدا و سخن گفتنش حل شده است. البته این کار، کار ساده ای نیست ولذا برخی خود را کنترل نکرده و خشمشان را بیرون می ریزند و با دیگران درگیر می شوند.

مشکلات انسان غالباً در حال خشم و عصبانیّت رخ می دهد. چون در آن حال سخنان ناموزون و ناشایستی می گوید که بعد نمی تواند جبران کند. یا عمل زشتی از او سرمی زند که تا آخر عمر سربه زیر می شود.

خطرناک ترین حالت انسان حالت عصبانیّت است؛ چراکه این حالت سرچشمه بسیاری از طلاق ها و جدایی ها و قهرها و حتی قتل ها و جنگ هاست. لذا دانشمندی گفته است: «در حال عصبانیّت

ص: 96

سه چیز را فراموش نکنید: کسی را تنبیه نکنید، تصمیم بر کاری نگیرید و اقدام به مجازات کسی نکنید»(1) چراکه عصبانیّت جلوی

فکر و عقل انسان را می گیرد و باید پس از فرونشاندن خشم که عقل، قادر بر تصمیم گیری صحیح خواهد بود، تصمیم گرفت.

علمای اخلاق راه هایی برای رفع عصبانیّت گفته اند، ازجمله این که اگر ایستاده است بنشیند و اگر نشسته، برخیزد؛ محیط خود را عوض کند و به کار دیگری مشغول شود و مقداری آب بنوشد وخلاصه آن حالتش را تغییر دهد.(2)

 

* * *

ص: 97


1- این سخن (که به هنگام خشم نه تصمیم نه تنبیه نه دستور) طبق آنچه در اینترنت آمده،منسوب به حضرت علی علیه السلام است.
2- روایات مربوط به این موضوع را در کتاب میزان الحکمه، ج7، ص3009، باب 3079،(دواءالغضب) مطالعه فرمایید.

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png19. به غیرخدا امید مبند

اشاره

 

حسین بن عُلْوان می گوید: در یکی از سفرهای علمی هزینه سفرم تمام شده بود. یکی از دوستان گفت: از چه کسی تقاضای کمک می کنی؟ گفتم: از فلان کس (ظاهراً یکی از فرمانروایان ستمگر بود)! گفت: به خدا قسم! موفّق نخواهی شد و به خواسته ات نمی رسی. گفتم: خداوند تو را رحمت کند چه کسی این مطلب را به تو گفته است؟ گفت :

«اِنَّ اَباعَبْدِاللّهِ علیه السلام حَدَّثَنی اَنَّهُ قَرَأَ فی بَعْضِ الْکُتُبِ اَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی یَقُولُ: وَ عِزَّتی وَ جَلالی وَ مَجْدی وَارْتِفاعی عَلی عَرْشی لاَُقَطِّعَنَّ اَمَلَ کُلِّ مُؤَمِّلٍّ ]مِنَ النّاسِ[ غَیْری بِالْیَأْسِ وَلاََکْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّهِ عِنْدَالنّاسِ وَ لاَُنَحِّیَنَّهُ مِنْ قُرْبی وَلاَُبَعِدَّنَّهُ مِنْ فَضْلی، اَیُؤَمِّلُ غَیْری فِی الشَّدائِدِ؟ وَالشَّدائِدُ بِیَدی وَیَرْجُوغَیْری وَیَقْرَعُ بِالْفِکْرِ بابَ غَیْری وَ بِیَدی مَفاتیحُالاَْبْوابِ وَهِیَ مُغْلَقَهٌ وَبابی مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعانی، فَمَنْ ذَاالَّذی اَمَّلَنی لِنَوائِبِه فَقَطَّعْتُهُ دُونَها؟ وَ مَنْ ذَاالَّذی رَجانی لِعَظیمَهٍ فَقَطَعْتُ رَجائهُ مِنّی...؛ امام صادق علیه السلام به نقل از بعضی از کتاب های آسمانی این حدیث را

ص: 98

برای من نقل کرده است که خداوند تبارک و تعالی فرمود: قسم به

عزّت وجلال وبزرگواری و علوّم بر عرش، هرکس امید به غیر من ببندد امیدش را قطع می کنم، و لباس ذلّت بر اندامش می پوشانم واو را نزد مردم خوار می کنم، و او را از مقام قربم و از فضل ورحمتم دور می سازم. آیا در مشکلات و شداید به غیر من امید بسته در حالی که کلید حل همه مشکلات در دست من است ودرِ خانه من به روی همه کسانی که مرا بخوانند باز است؟ چه کسانی را سراغ دارید که (خالصانه به درگاهم روی آورده و) امید حلّ مشکلی داشتند و امید آن ها را ناامید کرده ام؟».(1)

 

برای روشن شدن معنی حدیث، توضیح چند مطلب لازم است :

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.png1. توحید افعالی

تکیه اصلی روایت برتوحید افعالی است. ما پیروان اهل بیت علیهم السلام براثر تعالیمی که آن بزرگواران داده اند - که هماهنگ با عقل است - در حدّ وسطیم. نه معتقد به تفویضیم تا نقش برای خدا قائل نباشیم و نه معتقد به نفی عالم اسباب هستیم تا برای خود نقشی قایل

نباشیم بلکه همه چیز را به دست خدا می دانیم و معتقدیم که همان خدا به عالم اسباب اجازه تأثیر داده است. دارو به اجازه خداوند شفا می بخشد، سنگ به اذن الله شیشه را می شکند، چاقو به اذن الله می برد و آتش به اجازه خدا می سوزاند. آری! عالم اسباب را مؤثّر

ص: 99


1- اصول کافی، ج2، ص66، باب التفویض الی الله، حدیث7.

می دانیم، امّا معتقدیم که مسبّب الاسباب خداست. و همه مسائل اخلاقی برپایه این اصل معنی خواهد داشت.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.png2. کمک گرفتن از دیگران

در معارف دینی به مسلمانان دستور داده شده که به کمک هم شتافته و نیازهای یکدیگر را مرتفع سازند(1) ؛ امّا یکدیگر را

مستقل التأثیر ندانند و معتقد باشند که خداوند به وسیله آن ها مشکل را حل کرد. بنابراین، معنای حدیث مورد بحث این نیست که از دیگران کمک نگرفته و برای گذران زندگی به سراغ کار و فعالیّت نروید، بلکه معنای آن این است که کمک گرفتن از دیگران جایز است، امّا اثر را از لطف و عنایت الهی بدانید.

در روایتی می خوانیم که وقتی کشاورز زمین را شخم زد و برای کشت آماده ساخت و بذرافشانی کرد و آن را آب داد، بگوید: «اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ حَبّاً مُبارَکاً»(2) یعنی: خدایا! آنچه من انجام دادم مقدّمه بود و کار

اصلی، که تأثیرگذاری است، به دست باکفایت توست. پس این زراعتم را مبارک و پرمحصول قرار بده.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.png3. از هرکسی تقاضای کمک مکن

به هنگام نیاز، به در خانه ظلمه و اشخاص بی مروّت وانسان های

ص: 100


1- روایات بسیار زیادی در مورد اهمیّت کمک مالی به نیازمندان وجود دارد که تنهامرحوم شیخ حرّ عاملی در وسائل الشیعه، ج 6، ابواب الصدقه، از ص 255 تا 336، درضمن 52 باب آن ها را نقل کرده است.
2- فروع کافی، ج5، ص263، ح1.

ناصالح نباید رفت که انسان را ناامید برمی گردانند و اگر هم مشکل را حل کنند مشکل بزرگ تری ایجاد می کنند. بلکه باید به سراغ انسان های صالح و بزرگوار و کریم رفت تا ضمن حل مشکل آبروی نیازمند نیز محفوظ بماند.

در تاریخ، نمونه های فراوان وجود دارد که نه تنها امید بستن به غیر خدا و انسان های ناصالح مشکل را برطرف نکرده، بلکه مشکلی بر مشکلات افزوده است. به دو نمونه آن از زندگانی حضرت یوسف علیه السلام توجّه فرمایید :

الف) طبق آنچه در برخی از روایات آمده، حضرت یوسف علیه السلام فرمود: روزی نشسته بودم و به یازده برادرم، که همه زورمند وشجاع و قهرمان بودند، می نگریستم که چگونه حتی به گرگ های بیابان حمله کرده و آن ها را مجبور به فرار می کنند و با خود گفتم: «با وجود این برادران شجاع چه کسی می تواند مرا اذیّت کند؟» وبه جای خداوند به بازوی برادرانم تکیه کردم، امّا وقتی که مرا از پدر گرفتند و در صحرا برای از بین بردنم نقشه کشیدند و تصمیم گرفتند مرا به چاه بیندازند تا کاروانی مرا به غلامی بگیرد و به شهرهای دوردست ببرد، و پیش از انداختن در چاه مرا کتک مفصّلی زدند و مجروح و خونین کردند، خنده ام گرفت. گفتند: چرا می خندی؟ گفتم: آن روز چشم از خدا بستم و به شما پیوستم، اکنون گرفتار خود شما هستم!(1)

ص: 101


1- تفسیر نمونه، ذیل آیه 15 سوره یوسف.

ب) نمونه دیگر در قرآن مجید آمده است که وقتی حضرت یوسف علیه السلام خواب آن دو زندانی را تعبیر کرد، خطاب به آن شخصی که آزاد می شد فرمود: «(وَقَالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ)؛ مرا نزد آقایت ]= سلطان مصر[ یاد کن تا نجات یابم». همین مقدار تکیه بر غیر خدا و غفلت از یاد او باعث شد که چندین سال دیگر در زندان بماند.(1) زیرا آن شخص درخواست حضرت یوسف علیه السلام را

فراموش کرد وخداوند بدین شکل امیدش را ناامید ساخت.

آری، حضرت یوسف علیه السلام براثر یک ترک اولی سال ها در زندان ماند. این مطلب در زندگی فردی واجتماعی برای ما درس است؛ در زندگی فردی به افراد مبغوض وناصالح متوسّل نشویم و اگر از نیکان تقاضایی داریم بدانیم که عامل اساسی خداست ودر زندگی جمعی دست به دامن غرب و شرق نشویم.

* * *

ص: 102


1- سوره یوسف، آیه 42.

http://bayanbox.ir/view/9144066839667063574/%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB%D9%87%D8%A7.png20. وصیّت نامه لقمان حکیم

اشاره

 

حارث (یاپدرش مغیره)می گوید:ازامام صادق علیه السلام درمورد آنچه که در وصیّت نامه لقمان نوشته شده بود، پرسیدم. امام علیه السلام فرمود :

«کانَ فیها الاَْعاجیبُ وَ کانَ اَعْجَبُ ما کانَ فیها اَنْ قالَ لاِبْنِه: خَفِاللّهَ عَزَّوَجَلَّ خیفَهً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّالثَّقَلَیْنِ لَعَذَّبَکَ، وَارْجُ اللّهَ رَجاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَیْنِ لَرَحِمَکَ. ثُمَّ قالَ ابُوعَبْدِاللّهِ علیه السلام : کانَ اَبی یَقُولُ: اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ اِلّاَ وَفی قَلْبِه نُورانِ نُورُ خیفَهٍ وَ نُورُ رَجاءٍ، لَوْ وُزِنَ هذا لَمْ یَزِدْ عَلی هذا وَ لَوْ وُزِنَ هذا لَمْ یَزِدْ عَلی هذا؛ در وصیّت نامه لقمان مسائل بسیار عجیب و مهمّی بوده که از مهم ترین و عجیب ترین آن ها این است که به فرزندش گفت: فرزندم! از خداوند آن چنان بترس که اگر تمام حسنات جنّ و انس را در اختیار داشته باشی، بگویی: شاید لغزشی کرده باشم که به سبب آن عذاب شوم. و آن چنان امیدوار به فضل پروردگارت باش که اگر به اندازه جنّ و انس گناه کرده باشی بگویی: شاید عمل خیری کرده باشم که سبب نجاتم شود. امام صادق علیه السلام سپس فرمود: پدرم (امام باقر)علیه السلام می فرمود: در قلب هر

ص: 103

انسان مؤمنی دو نور خوف ورجا وجود دارد و این دو مساوی ویکسان هستند به گونه ای که اگر هر یک از آن ها را وزن کنی ذرّه ای کم یا بیش از دیگری نیست».(1)

 

خوف و رجا بازتاب زیادی در آیات قرآن و روایات معصومان علیهم السلام دارد و مرحوم کلینی سیزده روایت در باب الخوف والرجاء اصول کافی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و امام سجّاد علیه السلام و حضرت صادق علیه السلام نقل کرده است.

 

http://bayanbox.ir/view/5864545284754814002/CHELHADITH.pngخوف و رجا در عالم تکوین و تشریع

خوف ورجااختصاص به عالم تشریع ندارد،بلکه درعالم طبیعت هم همیشه دو نیروی جاذبه و دافعه، موجودات را در حالت تعادل نگه می دارد. چون اگر تعادل آن ها به هم بخورد از هم می پاشند.

کره زمین و کره خورشید نسبت به همدیگر، هم نیروی جاذبه دارند و هم دافعه. نیروی جاذبه باعث می شود که زمین از خورشید زیاد فاصله نگیرد و دور نشود چون در این صورت نه از نور خورشید به طور مطلوب می تواند بهره بگیرد و نه از حرارت آن، وکلّ حیات و زندگی موجودات به خطر می افتد. و نیروی دافعه باعث می شود که زمین بیش از اندازه به خورشید نزدیک نشود، که

اگر جذب خورشید گردد در حرارت فوق العاده آن (که در سطح خورشید 6000 درجه سانتیگراد است) می سوزد و ذوب می گردد.

ص: 104


1- اصول کافی، ج2، ص67، باب الخوف و الرجاء، ح1.

آری، نیروی جاذبه و گریز از مرکز باعث حفظ فاصله لازم بین

زمین وخورشید می شود و تعادل آن را حفظ می کند. ولذا میلیون ها سال از جدا شدن کره زمین از خورشید و گردشش به دور آن می گذرد امّا فاصله آن ها کم یا زیاد نشده است.

در بدن انسان هم دو نیروی جاذبه و دافعه وجود دارد. یکی فشار خون را بالا می برد و به آن شتاب می دهد و دیگری از شتاب آن می کاهد اگر تعادل این دو به هم بخورد انسان دچار سرگیجه می شود. در بین رگ های اعصاب انسان رگی به نام سمپاتیک وجود دارد که رگ تحریک کننده است و رگ دیگری به نام پاراسمپاتیک، که رگ بازدارنده است، که تعادل آن ها اعصاب انسان را آرام می کند.

خوف و رجا در زندگی مادّی انسان نیز لازم است. اگر تمام وجود کشاورزی رجا و امیدواری باشد و با این امید بذر را پاشیده و دیگر به سراغ دفع آفات و آبیاری و مانند آن نرود، زراعت را از دست می دهد. همان گونه که اگر تمام وجودش ترس و ناامیدی باشد باز به نتیجه ای نمی رسد و ترس از آفت و عدم بازدهی محصولات باعث می شود که دنبال کار را نگیرد و در فصل برداشت محصولی نداشته باشد. در دستگاه های صنعتیِ ساخت بشر نیز چنین است، به عنوان نمونه: اتومبیل ها، هم نیروی محرّکه دارند و هم نیروی بازدارنده که همان ترمز است.

بنابراین خوف و رجا و نیروی محرّکه و بازدارنده لازمه همه موجودات است و اختصاص به مسائل معنوی و عقیدتی ندارد ودر یک مفهوم گسترده تمام عالم هستی را در بر گرفته است.

ص: 105

در مسائل معنوی اگر تنها به عبادت و ایمان و درس و بحث وزیارت و دعا و توسّل، دل ببندیم و به فکر مسائل دیگر نباشیم یک وقت چشم باز کرده، می بینیم آلوده انواع گناهان شده ایم واگر خدای ناکرده مرتکب گناهان متعدّدی گشته و از رحمت و لطف خدا مأیوس شده باشیم، توبه و جبران نمی کنیم، بلکه ممکن است آلوده گناهان بیشتری شویم. بنابراین، امیدِ بیش از حد انسان را آلوده گناه می کند، همان گونه که یأس بیش از اندازه نیز چنین است.

مبادا بگوییم که کارهای خیر، عبادات زیاد، کتاب های خوب، تبلیغات فراوان ومانندآن هارا،مرابیمه کرده است بلکه همواره باید احتمال بدهیم که ممکن است به دلیل بعضی لغزش هامجازات شویم، که این تفکّر نیرویی تازه ایجاد می کند و به دنبال طاعات وعبادات بیشتری می رویم. درمقابل، آن چنان مأیوس نشویم که خود را اهل نجات ندانیم و دیگر به دنبال طاعت و عبادت نرفته واز گناه وخلاف ابایی نداشته باشیم وپرونده خود را سنگین تر کنیم.

بنابراین،آن هاکه در منابر و سخنرانی ها و جلسات خود، بیش از حدبه مردم امیدواری می دهندکاراشتباهی کرده وبرخلاف دستورات دین قدم برداشته اند؛مثل این که می گویند:ارتباطت راباامام حسین علیه السلام قوی کن، سپس هر گناه و خلافی که مایل هستی انجام بده.

نتیجه این که مردم را نباید بیش از اندازه امیدوار کرد، همان گونه که نباید آن ها را بیش از حد ترساند و ناامید کرد، بلکه همواره باید آن ها را در حالت خوف و رجا نگه داشت.

* * *

ص: 106

قسمت دوم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی